فیلوجامعه‌شناسی

فیلوجامعه‌شناسی

مصاحبه با دنیای اقتصاد: تردید در فاصله صدا‌و‌سیما با مردم

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    صدا و سیما یک ارگان دولتی است و همیشه فرض بر این بوده که دولت با بدنه اجتماع همراه بوده است. واقعیت غیر قابل انکاری وجود دارد که چه افراد موافق دولت و چه افراد مخالف دولت به فاصله دولت فعلی با جامعه واقف هستند. متأسفانه این دولت است که با مسائل جامعه خیلی مرتبط نیست ولی صدا و سیما در مواقع متعددی نشان داده است که حرفش حرف مردم است. یعنی حرف منتقدان که معتقدند صدا و سیما با بدنه جامعه ارتباطی ندارد با واقعیت همخوانی ندارد. البته این مسئله بر می گردد به این واقعیت که در ۵۰ و ۶۰ سال اخیر نیرومندترین موسسه  تحقیقات اجتماعی در ایران متعلق به سازمان صدا و سیما بوده و این سازمان همیشه  در حال سنجش اجتماعی بوده و فاصله خود را با جامعه کم نگه داشته است. به این دلیل است که گفته می شود این سازمان با مردم فاصله گرفته است، اما به عنوان مثال در راهپیمایی های ۲۲ بهمن، تشییع جنازه شهید حججی و یا تشییع جنازه شهدای غواص، خطوط خبری که از صدا و سیما می رفته، پاسخ خوبی از سوی جامعه گرفته است، و فاصله این سازمان با مردم به رغم نظر منتقدان محل تردید است. سازمان صدا و سیما یکی از تخصصی ترین سازمان های اجتماعی ایران است.

▬    برخی از منتقدین بر این اعتقادند که سازمان صدا و سیما در یک فضای رقابتی حضور ندارد، در صورتی که این امر واقعیت ندارد و صدها شبکه ی ماهواره ای، اینترنتی و تلوزیونی داخلی و خارجی رقیب این سازمان هستند. نقاط قوت انکار ناپذیری در صدا  وسیما وجود دارد که این سازمان را در قبال رقبا پایدار نگاه داشته است. سازمان صدا و سیما به لحاظ ساختاری خیلی منعطف تر از سازمان های دیگر در داخل کشور است. به عنوان مثال آقای دکتر میرباقری معاون اسبق وزارت کشور در همین دولت، در معاونت سیمای صدا و سیما چه می کنند؟ این فرد معاون اسبق دولت روحانی بوده است؛ دولت آقای روحانی هیچ وقت مخالفت خود با صدا و سیما را پنهان نکرده ولی این سازمان توانسته این تغییر را بپذیرد و یک فرد از درون این دولت را پذیرفته است. این نشان می‌دهد که پیکره مدیریتی سازمان صدا و سیما انعطاف لازم را دارد.

مأخذ:دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 19 اردیبهشت 1398 ساعت 08:28

برآورد آیندۀ ”کانال‌های مورد اعتماد اینترنتی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ تز اول

•    معمولاً اینترنت را نسل تازه‌ای از ارتباطات رسانه‌مند تلقی می‌کنند؛ ولی، ...

•    ... ولی، معماری اینترنت، به نحوی است که نمی‌توان آن را فقط یک رسانه دانست.
•    اینترنت چیزی بیش از یک رسانه است.
•    البته، اینترنت، یک رسانه هم هست. عموماً، اینترنت را همچون رسانه‌های پیشین، به مثابه انتقال متقابل پیام از فرستنده/ فرستندگان به گیرنده/ گیرندگان تلقی می‌کنند، ولی اینترنت فقط این نیست. بخشی از اینترنت این هست، ولی اینترنت فقط این نیست.

░▒▓ تز دوم
•    اینترنت، در اساس، یک «بازار ذخیره محتوا» است. اطلاعات رد و بدل شده، از بین نمی‌روند، و انباشت می‌گردند، و در آینده می‌توانند توسط کاربران مورد مقایسه و ارزیابی مجدد قرار گیرند و در قضاوت راجع به پیام‌های جدید مورد استفاده واقع شوند. پس، نمی‌توان محیط‌های مبتنی بر بستر شبکه را همچون رسانه‌های پیشین، مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، و ...، انتقال پیام در خلأ تصور کرد.
•    فهم این نکته از آن رو بسیار مهم است که «محیط» پیام‌رسانی در اینترنت، رفته رفته متراکم‌تر می‌گردد و به نقطه اشباع می‌رسد، و در این شرایط است که مخاطبان برای استفاده از پیام‌ها باید «هزینه تصمیم‌گیری و انتخاب» بین روایت‌های مختلف در اینترنت را بپردازند. در چنین شرایطی است که چیزهایی شبیه «کانال‌های مورد اعتماد اینترنتی» انتقال پیام ضرورت می‌یابد. به عبارت دیگر، افراد از سر اجتناب از سرسام منابع اطلاعات متعدد در اینترنت، ترجیح می‌دهند به منابع مأنوس مراجعه کنند و اطلاعات مورد نیاز خود را از آن‌ها به دست آورند.

░▒▓ تز سوم
•    گفتیم که «محیط» پیام‌رسانی در اینترنت، رفته رفته متراکم‌تر می‌گردد و به نقطه اشباع می‌رسد، و در این شرایط است که مخاطبان برای استفاده از پیام‌ها باید «هزینه تصمیم‌گیری» بپردازند و انتخاب کنند. ملهم از دیدگاه هربرت سایمون، فرآیند کلی «تصمیم‌گیری در اینترنت» پنج مرحله به شرح زیر دارد:

۱-   فعالیت جست و جوگری یا تجسس وقتی که برای کاربر معلوم می‌شود که داده‌ها آن قدر که به نظر می‌رسد روشن نیستند و روایت‌های مختلفی از هر پدیده در اینترنت هست. بنا بر این، بخشی از ذهن کاربر مصروف این می‌شود که دریابد که کدام وجوه از یک روایت اینترنتی را برای جستجوی بیشتر در اینترنت باید انتخاب کند.
۲-  اکتشاف، پردازش و تجزیه و تحلیل داده‌های مختلف از منابع گوناگون
۳-  گزینش یکی از چند داده قابل احصا در مورد هر یک از وجوه روایت اینترنتی
۴-   آشتی دادن و تلفیق داده‌های گزینش شده در یک مجموعه متحد که روایت اینترنتی را به نحوی منطقی جرح و تعدیل کند
۵-   تجدید نظر مجدد و مکرر در برخی اطلاعات جمع‌آوری شده در مورد وجوهی که با داده‌های دیگر جور در نمی‌آیند تا شاید در نهایت انسجامی در درک روایت اینترنتی فراهم شود.

•    تسلسل وقوع این مراحل در عمل بسیار پیچیده‌تر از آن است که در نظر اول به ذهن خطور می‌کند. هر مرحله می‌تواند برای خود یک فرآیند تصمیم‌گیری پیچیده باشد. ممکن است مسائل و مشکلات در هر مرحله منجر به مسائل و مشکلات جزیی‌تری شوند و هر مسأله جزئی اقدامات جست و جوگری، طراحی و گزینش خود را بطلبد. به اجرا درآوردن تصمیم‌ها را نیز می‌توان فرآیند تصمیم‌گیری به شمار آورد. از این رو، کاربر اینترنت، با مجموعه‌ای از مسائل و مشکلاتی مواجه می‌شود که به انبوهی تصمیم‌گیری نیاز دارند.

░▒▓ تز چهارم
•    در حالی که با انباشت فزاینده اطلاعات در شبکه، «هزینه تصمیم‌گیری» کاربران در انتخاب میان روایت‌های مختلف بسیار بالا می‌رود، و وقتی این هزینه از حد معینی بالاتر رود، کاربران اینترنت به شیوه‌های متفاوتی واکنش نشان خواهند داد؛ در مراحل آغازین این آشفتگی، و در مقطعی که تصمیم‌گیری به این حد از پیچیدگی مفرط برسد، غالب کاربران، سر خود را در برف فرو می‌برند. آن‌ها فقط معدود موارد نسبتاً مربوطی را که در هر زمان در ذهنشان می‌گنجد برای تصمیم‌گیری مطمح نظر قرار می‌دهند. تصمیم‌های آنان، با یافتن تیزترین سوزن در پشته‌های کاه سر و کاری ندارند، و فقط یافتن سوزنی را که در حد کفایت تصوری برای دوختن تیز باشد، مد نظر قرار می‌دهند.
•    از این رو، کاربرانی که به «حد کفایت تصوری» راضی هستند، بدون جست و جو برای احصای کلیه راه‌حل‌های قابل ارزشیابی، با حساب‌های سر انگشتی ساده، در مورد روایت‌های اینترنتی تصمیم می‌گیرند. کاربران دستیابی به «حداکثر اطمینان» را فدای «اطمینان کافی تصوری» می‌کنند.

░▒▓ تز پنجم
•    خب؛ باید تصور کنیم و بفهمیم که کاربر، این تصمیمات را، وقتی که به اشباع رسیدند چگونه صورت می‌دهد؟
•    وقتی اینترنت، به منبع اصلی آگاهی‌ها تبدیل شود، و فضای اینترنت نیز نه به عنوان یک لوله انتقال اطلاعات، بلکه به عنوان یک مخزن اطلاعات انباشته، به حد اشباع برسد، «اطمینان کافی تصوری» شکل بسیار نامطمئن و ریسک‌باری به خود می‌گیرد، و می‌تواند مخاطرات عظیمی را دامن بزند.
•    بنا بر این، می‌توان تصور کرد که کاربران اینترنت، پس از یک دوران خلسه ابتدایی که در آن از اطمینان کامل صرف نظر می‌کنند، در واکنش به ریسک‌های چنین زندگی‌ای به اطمینان کامل روی می‌آورند، و می‌کوشند کنترل خود را بر حوادث اطراف خود را باز بیابند. رسیدن مردم به چنین تصمیمی بستگی به رویدادها و تهدیدهای مخربی دارد که غاطبه انسان‌ها احساس لزوم کنترل آن‌ها را در خود حس خواهند کرد.
•    با این حساب، چه شیوه‌هایی برای تصمیم‌گیری در اختیار خواهد بود؟
•    ملهم از هربرت سایمون در پاسخ به این سؤال، می‌توان قائل به وجود دو گروه تصمیم شد که آن‌ها را به ترتیب تصمیم‌های: «برنامه‌ریزی شده» و «بدون برنامه» یا «غیر قابل برنامه‌ریزی» می‌نامیم.
•    این تصمیم‌ها، مانعه الجمع نیستند و طیفی را می‌سازند که در یک سوی آن‌ها تصمیم‌های کاملاً برنامه‌ریزی شده، و در سوی دیگر آن، تصمیم‌های کاملاً بی‌برنامه قرار می‌گیرند. تصمیم‌های عادی، جاری و تکرارپذیر یا تصمیم‌هایی که در چارچوب‌هایی مشخص و از پیش طراحی شده اتخاذ می‌شوند، تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده به شمار می‌آیند. لازم نیست با هر بار مطرح‌شدن موضوع این تصمیم‌ها، تصمیم جدیدی گرفته شود.
•    مقولات جدید و بی‌سابقه و نو به نو، و موضوع‌هایی که در یک چارچوب شناخته شده نگنجند، یا نتوان برای مقابله با آن‌ها روش‌های معمول را به کار بست، ضرورت اتخاذ تصمیم‌های بی‌برنامه را ایجاب خواهند کرد. بی‌سابقه بودن موضوع یا دشواری خاص مسأله را می‌توان علت نیاز به تصمیم‌های بی‌برنامه دانست. هر چه به پیش می‌رویم، شمار این دست تصمیمات بیشتر و بیشتر می‌شود. کاربران شبکه، می‌کوشند تا سطح هوشیاری خود را در قبال شرایط مستمراً نو به نو شونده، در درجۀ بالا حفظ کنند، اما، بعید نیست که در رفتار هوشیارانه خود کاملاً موفق نباشند.

░▒▓ تز ششم
•    ممکن است، یک کاربر، انجام اغلب تصمیم‌ها در محیط اینترنت را به عهده تصمیم‌های بدون برنامه بگذارد و دچار ضرر و زیان‌های جبران‌ناپذیر شود. در آینده، شیوه‌های مرسوم در رویارویی با تصمیم‌های بدون برنامه، جوابگو نخواهند بود. به این جهت، کاربران اینترنت، باید سعی کنند تا اغلب تصمیم‌هایی را که می‌توانند به صورت برنامه‌ریزی شده درآورند، برنامه‌ریزی کنند. و بدین ترتیب، به «کانال‌های مورد اعتماد اینترنتی» پناه می‌برند.
•    با استمداد از «کانال‌های مورد اعتماد اینترنتی»، تبدیل بسیاری از تصمیمات پیچیده غیر قابل برنامه‌ریزی، به تصمیم‌های برنامه‌دار ممکن می‌گردد. از این قرار، پیدایش این کانال‌ها اجتناب‌ناپذیر خواهند شد، هر چند که خود آن‌ها امکان دستکاری و نفوذ به آگاهی و تصمیم‌گیری‌های مخاطبان را توسط منابع ناآشنا و ضداجتماعی را افزایش خواهد داد.
•    آن طور که از شواهد امروز (مانند خبرگزاری‌ها یا پایگاه‌های تخصصی اینترنتی مأنوس که رفته رفته جای روزنامه‌ها و مجلات مأنوس مردم را می‌گیرند) بر می‌آید، احتمالاً، میزان اقبال به «کانال‌های مورد اعتماد اینترنتی» به عوامل مختلفی بستگی خواهند داشت؛ (۱) پیشینه و سابقه کانال، (۲) میزان انسجام بسته‌های روایتی ارائه شده و (۳) استمرار ارائه روایت‌ها منسجم در طول زمان، (۴) تأیید و تکمیل بسته‌های روایتی ارائه شده با سایر بسته‌ها، (۵) تأیید و تکمیل بسته‌های روایتی ارائه شده با واقعیت‌های ملموس عینی، (۶) همراهی چهره‌ها و نهادهای معتبر اطلاع‌رسانی نسبتاً مطمئن، (۷) ارائه هر چه بیشتر و معتبرتر شواهد مثبته، (۸) انطباق با پیش‌زمینه‌های معرفتی مخاطبان، (۹) تولید محتوای مطلوب، (۱۰) اقتباس و میزبانی گسترده منابع اطلاعات تحقیق شده با ویرایش اختصاصی، و اموری ... از این دست (توأم با اقتباس‌های آزاد از هربرت سایمون، حسین رحمان سرشت، و کریستین سندویگ).
مأخذ:مرکز ملی فضای مجازی
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 15 اردیبهشت 1398 ساعت 16:23

تحلیل میدان عمل سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا.

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    صرفنظر از برخی افراط و تفریط‌ها، در سیاست‌های مالی صدا و سیما و سیاست‌های مالی دولت در قبال صدا و سیما، که مسبوق به سابقه بوده است و از گذشته، هر دو طرف، هم صدا و سیما و هم دولت، تذکراتی در مورد این افراط و تفریط‌ها دریافت کرده‌اند، یک واقعیت مسلم است؛ این که عرصه بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تنگ شده است؛ این سازمان در طول این دولت، همواره با مضیقه بودجه مواجه بوده است، و حالا، مدتی است که حامیان دولت بر منابع اسپانسری سازمان صدا و سیما تمرکز کرده‌اند تا این مسیر را نیز قطع کنند. به نظر می‌رسد که حملات وزیر فناوری اطلاعات، شاید و شاید و شاید بتواند برای سومین بار در این دولت، منجر به جابجایی مدیریتی در سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران شود؛ البته شاید... شاید... . تهاجم‌های گسترده خارجی و همچنین رسانه‌های حامی دولت، میدان را بر سازمان صدا و سیما تنگ کرده است.

▬    بزرگ‌ترین سازمان رسانه‌ای جهان، مرکب از حدود ۱۸۰ شبکۀ رادیو-تلویزیونی و سازمان رسانه‌ای تابعه، با ۱۸ هزار میلیارد ریال کسری بودجه مواجه است، و کار به جایی رسیده که پرداخت حقوق و سایر تعهدات با تأخیر همراه شده است. حالا، و با تمرکز حملات رسانه‌های حامی دولت بر تأمین بودجه این سازمان از تنها طریق باقی‌مانده، یعنی جلب اسپانسرها، آخرین نقاط تأمین منابع این سازمان رسانه‌ای عظیم هدف گرفته شده است. این سازمان، در طول دوران صدارت این دولت، با سه بار تغییر مدیریت، در مقابل تهاجم و تحریم گسترده بین‌المللی و داخلی واکنش نشان داده است، و اکنون به نظر می‌رسد که عرصه بر مدیریت و تأمین مالی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تنگ و تنگ‌تر شده است. روی سخن ما با مدیران این سازمان است؛ در چنین موقعیتی، چطور می‌شود مسیرهایی که نیاز به تجدید نظر دارند را بازسازی نمود، مسیرهای درست را با جدیت ادامه داد، و میدان را خالی نکرد؟

▬    نکته اول، اشتیاق خالصانه در مورد هدف عملیات است. آن‌چه یک مدیر را می‌تواند در این شرایط دشوار به پیش براند، و در مدار نگه دارد، ایمان راسخ به یک افق بلند مدت درست و اخلاقی است. تمرکز بر «تصویر کلی» موجب می‌شود که در معرض «تنش بزرگ»، به اهداف و وظایف، بیش از نتایج تمرکز کنیم، و این، باعث ثبات قدم و استحکام خواهد شد، و ثبات قدم مدیران، سازمان را به سمت صدور نوآوری‌ها و خلاقیت‌هایی که مسیر را می‌گشاید، سوق دهد.
▬    نکته دوم در کلیدواژه «خرده‌گام‌ها» و ارزش برداشتن این «خرده‌گام‌ها» چکیده شده است. این فشارهای نامتعارف به سازمان رسانه‌ای ملی نمی‌تواند به طور بی‌پایان از سوی نیروهای حامی دولت ادامه یابد، و روشن است که در نقطه‌ای مستهلک خواهد شد. پس، ایستادگی برای برداشتن «خرده‌گام‌ها» می‌تواند سازمان را از «منطق زمان» عبور دهد. حفظ مهارت‌های عالی ارتباط‌گیری و مدیریتی، نیروها را در جهت نظم حفظ می‌کند؛ ارتباط و ایجاد هماهنگی قوی، در این شرایط می‌تواند برداشتن «خرده‌گام‌ها» را به اتکاء ابتکارهای نیروهای عملیاتی تسهیل کند و سازمان را به پیش براند. سازمان متوقف، همان قدر که دشمن نخواهد داشت، حامی نیز نخواهد داشت.
▬    نکته سوم، وفاداری به مخاطبان و وفاداری به مأموریت‌های ذاتی سازمان است. سازمان باید شیوه‌های ملموسی پیدا کند تا این وفاداری را به رغم همه فشارها آشکار کند. مخاطبان، سرمایه‌های اصلی یک سازمان رسانه‌ای هستند، و این سازمان می‌تواند با این سرمایه از حجمه فشارها عبور کند. همچنین، اعلام وفاداری به مأموریت‌های سازمان، نیروهای درون سازمان را نیز در مسیر بحران ثابت قدم نگاه می‌دارد.
▬    نکته چهارم، «تصمیم‌گیر بودن» است. باید مسیرهای درست پابرجا بمانند، و مسیرهایی که نیاز به ریل‌گذاری مجدد دارند، دوباره تعیین مسیر شوند. نباید بی‌حرکت ماند تا جبرها ما را به سمت گام برداشتن برانند، بلکه باید تصمیم‌ها را ساخت، و مستحکم و مصمم، هر چند کوتاه و «خرده‌گام»، به پیش رفت. مدیر متوسط الحال، به جای این‌که تصمیم بگیرد، اجازه می‌دهد تا مسیرها خود به خود پیش بروند. مدیر بدون تصمیم، مؤثر هم نخواهد بود.
▬    نکته آخر و اصلی، قصه «تهذیب نفس» است. «تهذیب نفس» انسان را مستحکم و مصمم و در عین حال، وظیفه‌شناس و پر هوش و حواس می‌کند. مدیر خوش تهذیب، درکی آزاد از ایده‌ها و خط‌مشی‌ها و خدمات سازمان می‌یابد و بدون وابستگی‌های زاید، همواره به درست‌ترین مسیر پایبند است. مدیر خوش تهذیب، الهام‌بخش، پرانگیزه، مربی و هدایت‌گر خواهد بود، و توجه صادقانه‌اش را به همه، و از جمله نیروهای معارض نشان می‌دهد، به این امید که به همفکری و همداستانی دست یابد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 08 اردیبهشت 1398 ساعت 21:05

منبر خیابانی

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از سودابه رنجبر؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    از کلاس‌های حاج‌آقا مجتهدی برمی‌گشتند. محله‌های بازار، چهارراه سیروس مسیر گذرشان به کلاس درس شده بود. ساعت ۱۱ و نیم شب، در تاریکی، شعله آتشی در کوچه‌های تنگ و باریک جلب‌توجه می‌کرد. حالا جوان‌های طلبه دیده‌شده بودند چون لباس‌هایشان با بقیه فرق داشت عمامه‌ای داشتند و عبایی به دوش. خیلی‌ها در همان خماری باوجود طلبه‌ها پراکنده شدند و بعضی دیگر حتی از گرسنگی و نشئگی نای حرکت نداشتند. این روایت اولین آشنایی تعدادی از روحانیون با محله‌های جرم خیز تهران در تاریکی شب بود. حالا حدود ۴ سال از آن روزها می‌گذرد و همچنان روحانی‌ها در آن محله آمدورفت دارند. گروهی تشکیل داده‌اند به نام «هادیان سعادت» که دغدغه‌شان نجات آن‌هایی که از بازی نشئگی و خماری خسته شده‌اند.

▀█▄ با ساندویچ فلافل شروع کردیم
▬    «محمد ایران‌منش» روحانی است که در اولین شب به‌یادماندنی و دیدار با معتادها حضورداشته است می‌گوید: «آن شب برای ما به‌قدری دردناک بود که تا صبح به چشممان خواب نیامد، شب بعد پول‌های توجیبی‌مان را روی‌هم گذاشتیم و چند تا ساندویچ فلافل خریدیم و با تاریک شدن هوا به سمت محله‌های مرکزی تهران رفتیم. نیت کرده بودیم با همان لباس روحانیت وارد محله‌ها شویم. خیلی سخت بود تا بتوانیم اعتمادشان را جلب کنیم همان یکی دو نفر اول وقتی ساندویچ‌ها را در دست ما دیدند متوجه شدند که نیت ما خیر است، چندین ماه متوالی هر شب خودمان را به آن‌ها می‌رساندیم. از دیگر دوستانمان که رغبتی برای کمک داشتند هم دعوت کردیم تا با ما همراه شوند. خیران هم آمدند پای‌کار.
▬     از خرید دو تا ساندویچ فلافل کارمان را شروع کرده بودیم ظرف چند ماه تلاشمان به‌جایی رسید که هر هفته دو هزار غذا بین بی‌خانمان‌ها و معتادها تقسیم می‌کردیم. حالا شرایطی که می‌خواستیم به وجود آمده بود به ما اعتماد کرده بودند. وقتی دوستان در حال توزیع شام بودند با آن‌ها که رغبت نشان می‌دادند وارد گفتگو شدیم و کار اصلی ما تازه شروع شد. باید متقاعد می‌شدند که راه نجاتشان ترک اعتیاد است و خودشان باید به این نتیجه می‌رسیدند اما این کار ساده‌ای نبود.

▀█▄ خودشان خواستند به کمپ بروند
▬    «علی بیاتی» از دیگر روحانیان این جمع آنچه که شاهد بوده برایمان می‌گوید: «وارد فاز جدیدی شده بودیم سعی می‌کردیم آن‌ها را متقاعد کنیم تا خودشان تلاش کنند تا به زندگی عادی‌شان برگردند. برای این کار اول باید اعتیادشان را ترک می‌کردند. شروع این کار با ورود به کمپ‌های ترک اعتیاد کلید می‌خورد؛ اما هزینه‌ای سنگینی را بر دوشمان می‌گذاشت که از پرداخت آن عاجز بودیم. بنابراین تصمیم گرفتیم با کمپ‌های زیر نظر اداره بهزیستی که می‌توانستند هزینه ترک دو سه نفر را به عهده بگیرند وارد مذاکره شویم. خیلی‌هایشان بودند که بارها به کمپ رفته بوده و برگشته بودند و بازهم مبتلا شده بودند. برای هرکدام وقت می‌گذاشتیم حرف می‌زدیم. سعی می‌کردیم آن‌ها را ابتدا با عواطفشان درگیر کنیم. آن‌هایی که اهل‌وعیال داشتند وجود فرزندان و همسرشان را در زندگی یادآوری می‌کردیم و آن‌ها که ازدواج‌نکرده بودند وقتی نام مادر را می‌شنیدند دچار عذاب وجدان می‌شدند و بالاخره وارد انتخاب عقلانی می‌شدند درخواست می‌کردند که کمکشان کنیم. آن‌وقت شماره کمپ‌ها را به خودشان می‌دادیم که تماس بگیرند.

▀█▄ زندگی‌هایی که دوباره زنده شد
▬    از روزهایی که به‌صورت خیریه وارد فعالیت‌های عام‌المنفعه شده‌اند چند سال می‌گذرد اما هرروز اتفاق‌های جدیدی رخ می‌دهد که آن‌ها را با داستان جدیدی آشنا می‌کند، یکی از همین اتفاق‌ها را حاج‌آقا ایران‌منش این‌طور بازگو می‌کند: «خانمی بود که هر شب ساعت ۱۱ و نیم سراسیمه طول خیابان را طی می‌کرد تا خودش را به کوچه‌پس‌کوچه‌های محله‌های بازار برساند و به نظر نمی‌آمد که خانم اعتیاد داشته باشد. خانم حدود ۶۰ ساله چنان با سرعت می‌رفت که نظر همه ما را جلب کرده بود یک‌شب سر راهش قرار گرفتیم، با دیدن ما قصه زندگی‌اش را تعریف کرد که تا پاسی از شب دریکی از سرویس بهداشتی‌های شهر کار می‌کند. پسرانش از بد روزگار چک برگشتی داشتند و فراری بودند. او همراه با دو عروس و نوه‌های قد و نیم قد در یک اتاق ۹ متری زندگی می‌کردند، وضعیت معیشتی آن‌ها بسیار اسفناک بود. هر دو پسران زن، شاکی خصوصی داشتند و فراری بودند. آدرس شاکی‌ها را گرفتیم و پسران خانم قول دادند که هرماه کار کنند و بدهی خود را بپردازند حالا وضعیت آن‌ها بسیار بهتر شده است وزندگی‌شان کمی سامان گرفته است.

▀█▄ حفظ کرامت انسانی پای اول این قصه
▬    یکی دیگر از روحانی‌ها به دنیای آشفته‌بازار مرکز شهر اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «آنچه بسیار اهمیت داشت وجود طیف‌های متفاوت در خیل معتادان بی‌خانمان‌ها بود در بین آن‌ها فردی بود که به‌صورت حرفه‌ای خطاطی می‌کرد. پزشکی که همه داروندارش را ازدست‌داده و کارتن‌خواب شده بود حتی دربی آن‌ها شخصی بود که به ۴ زبان زنده دنیا صحبت می‌کرد. ما با انسان‌هایی مواجه بودیم که به‌صورت ناگهانی دچار مشکلات شده بودند و خط زندگی‌شان تغییر کرده بود. درهرصورت حفظ کرامت انسانی آن‌ها اولین شرط برقراری ارتباط با آن‌ها بود.

▀█▄ مسلمان شدن مرد ارمنی
▬    در این شب‌ها با افراد متفاوت با اندیشه‌های مختلفی روبه‌رو می‌شدیم تا قصه مسلمان شدن مرد ارمنی درست در اعیاد شعبانیه رقم خورد. ماجرا ازاین‌قرار بود که مراسم جشنی در روز تولد حضرت رسول و در کمپ ترک اعتیاد برگزارشده بود ایران‌منش می‌گوید: «مرد ارمنی سؤال‌های پی‌درپی می‌پرسید. قصه‌های حضرت رسول را که می‌شنید مشتاق‌ترمی شد. هرروز در نماز جماعت کمپ شرکت می‌کرد. خودش خجالت می‌کشید دوستانش را واسطه کرده بود که به من اطلاع بدهند قصد دارد مسلمان شود. بعد از چند جلسه گفت‌وگو با او متوجه شدم همسرش چند سال گذشته مسلمان شده و او در بین دوراهی مانده بوده و الا عشق به حضرت رسول در او زبانه می‌کشید و عزمش را جزم کرده بود که مسلمان شود.

▀█▄ دو سال است که پاک‌شده‌ام
▬    پسر جوانی که بیش از دو سال از پاک شدنش می‌گذرد بدون اینکه خودش را معرفی کندو حالا با جمع روحانی‌ها مشغول کار است می‌گوید: «یادم می‌آید اولین بار که آقای ایران‌منش را در محدوده اوراقچی‌های شوش دیدم شروع کردم به ناسزا گفتن و بی‌ادبی کردن که شما روحانی‌ها هیچ‌وقت شرایط ما را درک نخواهید کرد. من با شما حرفی ندارم! شما چه می‌دانید که بر ما چه گذشته است. من با شما حرفی ندارم! ما با چه امیدی زندگی کنیم اصلاً من با شما حرفی ندارم! حاج‌آقای ایران‌منش بدون اینکه عصبانی شود یا از کوره در برود شروع کرد به حرف زدن و همان اول صحبت‌هایش گفت: من هم با شما حرفی ندارم دارم من با رفیقت حرف می‌زنم. و شروع کرد به حرف زدن با یکی از دوستانم که کنار من ایستاده بود تا من حرف می‌زدنم می‌گفت: من با شما حرفی ندارم و بازهم ادامه می‌داد. یکجایی من کاملاً حرف‌هایش را قبول کردم تا آمدم حرفی بزنم به من گفت من با شما حرفی ندارم! وقتی داشت می‌رفت شماره تلفن کمپ را به رفیقم داد و بدون اینکه به من توجه کند دور شد و نشست توی ماشین که برود دویدم جلوی ماشین، گفتم: «به من هم شماره تلفن کمپ بده من هم می خوام ترک کنم» حالا دو سالی می‌شود که پاک‌شده‌ام.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 01 اردیبهشت 1398 ساعت 09:18

ماجرای ”دورهمی“ و ”نود“ و ”خندوانه“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: کسانی در یک خط و ربط سیاسی، برنامه «دورهمی» و مهران مدیری را از باب نقدهایی که بیش از حد تند و تیز توصیف می‌کردند، تخطئه می‌کنند، و از مدیران صدا و سیما که مرغ عروسی و عزای آنان شده‌اند، می‌خواهند تا مهران مدیری را توبیخ، و بیش از توبیخ، حذف کنند. همین خط و ربط سیاسی حامی دولت و معارض با صدا و سیما، رامبد جوان را «پوست کلفت» خطاب می‌کند، از بس در مقابل توبیخ‌ها و سانسورها تاب‌آور بوده است. و همان افراد، با همان خط و ربط سیاسی، حول برنامه «نود» که سبک انتقادی‌اش خطاب به بزرگان فوتبال کشور به مراتب از مهران مدیری در «دورهمی» تندتر و گزنده‌تر بوده است، خواهان مدارای مطلق مدیران صدا و سیما در قبال مدیریت‌ناپذیری این برنامه هستند. صرف‌نظر از تناقض آشکاری که در این واکنش‌های عمدتاً توییتری و اینستاگرامی نهفته است، یک چیز، محل سؤال ماست: چرا سطح خشونت گفتارها در اطراف این موضوع و سایر موضوعات تا این اندازه بالاست؟ این جماعت در مورد داور بازی ایران و آرژانتین هم همین قدر تند و تیز هستند؛ آن‌ها حتی به خودشان هم رحم نمی‌کنند، و هر از گاهی همدیگر را با خاک یکسان می‌نمایند. این وضع و حال، برای ما مایه افسوس است؛ برای ما که ایام یک‌دلی و هم‌افزایی جنگ را تجربه کرده‌ایم، یا این روزها در اربعین و اردوهای جهادی همچنان همان الگوی همدلی و هم‌افزایی را مکرر می‌یابیم. برای ما مایه افسوس است، چرا که استعدادها و نبوغ‌هایی که می‌توانند با هم‌افزایی کارهای بزرگی را به سرانجام برسانند، مشغول ساییدن یکدیگر شده‌اند و به یکدیگر مجال رشد نمی‌دهند.

▬    ریشه‌یابی قضیه: شواهد متعددی نشان می‌دهند، که توش و توان انسانی در کشور ما که بالاترین تراکم مهندس جهان را در پایتخت خود تجربه می‌کند، غیر عادی و بلکه فرا عادی است. این موضوع، دلایل متعددی دارد، از جمله این که یک جامعه انقلابی، خصوصاً در پس سیاستی که بر نظام آموزش و پرورش خود تمرکز بسیار داشته است و بالاترین بودجه عملیاتی خود را در تمام بودجه‌های سنواتی به این نظام آموزشی تخصیص داده است، بلندنظری‌ها و جاه‌طلبی‌های بسیاری را بر می‌انگیزد؛ گواه این تمرکز موفق بر آموزش را می‌توان در شمار بالای المپیادی‌های برتر ایرانی طی سال‌های متمادی و متوالی دانست. به هر حال، انکارناپذیر است که در مقیاس مقایسه جهانی، استعدادهای انسانی این موطن، فراعادی هستند. و این، علاوه بر استعدادها و آموزش برتر در این کشور، به جوهر انقلاب هم مربوط است. انقلاب، ذاتاً نسل‌هایی را پس از نسل‌ها، انگیزه‌مند می‌کند تا سقف آسمان را بشکافند و طرح‌های نو برای بن‌بست‌گشایی از ساز و کار جهان براندازند. ولی، ...

▬    اما، وفور توان انسانی، در عین آن که می‌تواند برای رشد و توسعه یک کشور مفید باشد، مع الوصف، می‌تواند منجر به پدیده شناخته‌شده‌ای با عنوان «نبوغ بیش از حد» شود. مشکل این است که افراد پر توان در کنار هم، به قدر کافی «قابل مدیریت شدن» نیستند. آن‌ها نمی‌توانند در قالب‌های اجتماعی با یکدیگر همساز شوند، و اگر در مجاورت سایر افراد پر استعداد قرار گیرند، به اصطکاک می‌پردازند. بدین ترتیب است که در چنین مجموعه‌هایی، سطح تنش بالاست. این دیدگاه تا اندازه‌ای نشان می‌دهد که چرا سطح خشونت کلامی میان نخبگان و خصوصاً جوانان جامعه ما، بویژه در متن شبکه‌های اجتماعی، تا این حد بالاست. آن‌ها بدون آن که اذعان کنند، عملاً سایر استعدادها را مزاحم رشد خود می‌پندارند. در چنین شرایطی، افراد یا به انزوا رو می‌آورند و ارتباطاتی که برای گسترش توان‌شان ضرورت دارد نمی‌گیرند، یا در یک بیش‌فعالی پرخاشگر، در صحنه شبکه‌های اجتماعی ظاهر می‌شوند، و مدام دیگران را می‌گزند، و برای رسیدن به اهداف خود، سایرین را پس می‌زنند.
▬    در تیم‌های پرستاره، هر کدام از پرچم‌داران، نیازمند حفظ موقعیت و محکم کردن جای پای خود هستند. این خواسته‌های موازی عموماً باعث ایجاد تنش و اصطکاک در میان نقش‌ها شده، و پویایی گروه را تهدید می‌کند. مدام، نسبت به تعریف و ساختار گروهی و نقش هر فرد در آن، و نیز، اختصاص قلمرو عملکردی به هر یک از اعضای جامعه اختلاف به وجود می‌آید. تعیین استراتژی‌های تصمیم‌گیری، مدام به محل تعارض و تخاصم تبدیل می‌شود. شاید به این دلیل باشد که یک تیم پر ستاره، بیش از تیمی متشکل از افراد عادی‌تر، در معرض مناقشه بر سر قدرت قرار دارد.
▬    از این قرار، هر چه شمار افراد توانمند و مستعد در یک گروه و واحد اجتماعی افزون‌تر باشد، علی الاصول، باید سطح حکمت منتهی به سعه صدر در میان نفوس آن موطن گسترش یابد. از این گذشته، سر سپردن به هدایت یک راهبری سیاسی پر نبوغ و متین برای پیشرفت چنین موطنی ضروری است؛ طوری که مقبولیت عام یابد و بتواند در مواقع لزوم به رقابت‌ها فرمان ایست بدهد. این، مهم‌ترین راه حل است، و هم نیاز به مردمی حکیم و متین دارد و هم نیاز به سیاستمداران حکیم و متین. غیر از این، جامعه بر لبه تیغ خواهد بود. مردم رها شده در متن شبکه‌های اجتماعی، همان طور در مناقشات کوبنده این روزهای ”دورهمی“ و ”نود“ و ”خندوانه“ معلوم است، هیچ ملاحظه‌ای را برای منکوب ساختن یکدیگر مراعات نمی‌کنند. سکتورهای متوسط شهری درگیر در شبکه‌های اجتماعی، ملهم از سبک زندگی مدرن از ژرف‌نگری چندانی برخوردار نیستند و الگوهای اخلاقی مناسبی هم ندارند. تک تک ما برای اصلاح این زمینه وظیفه داریم؛ نباید شرایط طوری رقم بخورد که نسل جدید این کشور برای در دست گرفتن مناصب «دورهمی» و «نودی» و «خندوانه‌ای»، و طرح استعدادها تا این اندازه لکنت بیابند، و از هراس حملات بی‌رحمانه مقدر، به لکنت زبان دچار شوند. باید کسانی پیدا شوند تا در مسیر مهران مدیری و عادل فردوسی‌پور و رامبد جوان، جایگزین شوند، و مسیرهای آینده را با خلاقیت بیشتری بگشایند. با این بساط و این سطح از خشونت، توالی نسلی با خسارت بالایی همراه خواهد بود، و مطلقاً برازنده سطح نبوغ جامعه ما نخواهد بود.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 30 فروردین 1398 ساعت 22:36

صفحه 74 از 849

a_a_