فیلوجامعه‌شناسی

فیلوجامعه‌شناسی

مراحل فکر خلاق

فرستادن به ایمیل چاپ

اقتباس از پروفسور ادگار وایناک در Britanica2009


از دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو، نویسنده کتاب ”روانشناسی فکر“

█  1. گام آمادگی: ابتدا، امکانات لازم برای حل مسأله را احصاء، و در یک ارزیابی اولیه، ارزش هر یک را برای حل مسأله، تعیین می‌کنیم؛

█  2. گام نهفتگی: در این مرحله، راجع به شقوق مختلف حل مسأله، بدون هر گونه ترجیح و پیشداوری بین آنها، به تأمل می‌پردازیم؛
█  3. گام افروزش: در این مرحله، معلوم می‌شود که هر یک از امکانات کجا باید قرار بگیرند، و یک برنامه مشخص برای رسیدن به اهداف ترسیم می‌گردد؛
█  4. گام وارسی: در این مرحله ضمن بررسی مراحل پروژه، اصلاحات ”محدودی“ برای بهبود برنامه اعمال می‌شود.
█  تذکر: گام‌ها را به ترتیب بپیمایید.

پنج شیوه قطعی برای ارتقاء خلاقیت

فرستادن به ایمیل چاپ

اقتباس از دِیو جانسن


داغ داغ: تاریخ انتشار پست: سه شنبه نوزده مرداد هشتاد و نه، ده آگست دو هزار و ده

█1. از فعالیتی به فعالیت دیگر شیفت کنید: انجام چند کار با هم، از بهره‌وری شما خواهد کاست، ولی مشخص شده که توقف در یک فعالیت، و آغاز فعالیت دیگر در فواصل زمانی معین، موجب می‌شود که مسائل با سرعت بیشتری حل شوند؛

█2. کارهایی را که تمایل بیشتری به انجام آنها دارید در اولویت قرار دهید؛

█3. ساز و کار مشخصی برای جمع‌آوری سهل و ساده پیشنهادات در مورد برنامه‌های خود ایجاد کنید. کاری کنید که هر کسی بتواند به سادگی پیشنهاد خود برای بهبود کار شما را مطرح کند؛
█4. کمتر تلویزیون ببینید؛ یک تحقیق نشان داده است که به ازای هر یک ساعت تماشای تلویزیون، فعالیت‌های خلاق به میزان یازده درصد کاهش می‌یابد؛
█5. ورزش کنید: برای افراد آماده، سی دقیقه ورزش، ”تمام قوای شناختی“ را برای اقلاً دو ساعت فعال می‌کند.

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 21 مرداد 1389 ساعت 11:05

چهار نکته برای افزایش بهره‌وری و خلاقیت

فرستادن به ایمیل چاپ

اقتباس از مارگارت هافرنان


داغ داغ: تاریخ انتشار پست: سه شنبه نوزده مرداد هشتاد و نه، ده آگست دو هزار و ده

█ یک. ”فقط چهل ساعت کار در هفته“:

• صد سال تحقیق در زمینه ”بهره‌وری“ در هر زمینه‌ای نشان داده است که میزان بهینه کار، ”چهل ساعت در هفته“ است.

• شصت ساعت کار در هفته، چیزی به شما اضافه نمی‌کند. بیست ساعت اضافه، صرف رفع و رجوع خبط و خطاها خواهد شد.
• در زمینه مشاغل فکری و نرم‌افزاری، ”سی و پنج ساعت کار در هفته“ بهینه و مناسب است.
• نتیجتاً بدانید که زیاد کار کردن، شما را خلاق‌تر و بهره‌ورتر نمی‌سازد، بلکه شما را به سوی گنگی و کندذهنی رهسپار می کند.

█ دو. ”مردی و کاری“:
• باید آخرین میخ‌ها را به تابوت مولتی تسک و چندکاره بودن بزنیم.
• وقتی طوری کار می کنید که به سایر فعالیت‌های زندگی آسیب می‌زند، خود را به سوی افسردگی و روان‌پریشی سوق می‌دهید.

█ سه. ”مسائل را از دور نگاه کنید“:

• فاصله گرفتن از مسائل، و مشکلات را از نمای دور نگریستن، بهترین روش حل مسأله است.
• با تمرکز مفرط روی مسأله، کاری از پیش نمی برید. کمی به خود استراحت بدهید و ذهن خود را از مسأله منصرف کنید، سپس با دید تازه به مسأله نگاه کنید.

█ چهار. ”ورزش کنید“:
• بررسی‌های دن سیمونز (روانشناس شناخت)، نشان می‌دهند که ورزش، خلاقیت را افزایش می‌دهد.
• خصوصاً بررسی‌های MRI بر روی عملکرد مغز نشان می‌دهند که پیاده‌روی 45 دقیقه‌ای به مدت سه روز در هفته، تأثیر معنادار و قابل ملاحظه‌ای در بهبود عملکرد مغز دارد.

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 مرداد 1389 ساعت 23:38

تاریخ اروپا(بخش هفتم)

فرستادن به ایمیل چاپ

Encartادامه مطلب...a


█ █ ظهور فرانك‌ها

تـاريخ اروپا در ناحية شمال، از قرن پنجم تا سده نهم، تحت سلطه گروهي از قبايل ژرمن غربي قرار داشت كه جملگي فرانك ناميده مي‌شدند. فرانك‌ها به رغم ژرمن‌هاي شرقي، از كفر كهن مستقيماً به مسيحيت كاتوليك درآمدند، بدون آنكه دورة آريانيسم را سپري كرده باشند. ايمان‌آوري فرانك‌هاي سالايي1، پس از آنكه فرماندة جنگجوي ايشان، كلويس2 همراه با بسياري از پيروانش به نشان پذیرش مسيحيت، غسل تعميد داده شد (در سال 496) آغاز گرديد. كلويس كه نوادة مرويچ3 يا مرويج (حاكم به سال‌هاي 458-228) بود، و بنابراين بخشي از خاندان مقدس حاكم بر فرانك‌هاي سالايي به شمار می‌رفت، نخستين پادشاه سلسلة مرويجي‌ها گرديد. وی به دليل فتوحات نظامي فراوان عليه ديگر اقوام، و بهره‌مندی از جايگاه مناسب بر اساس مجموعه‌اي از شاخص‌هاي پيچيدة عصبیت خانوادگي در فرهنگ فرانك‌ها، پیشوای اعلاي تمامي فرانك‌ها شده بود.

      پس از مرگ كلويس، بر اساس قوانين فرانك‌هاي سالايي، سرزمين‌هاي تحت فرمان او ميان چهار پسرش تقسيم شد. آنها نيز به نوبة خود، بايد سرزمين خود را به يكي از وراث ذكوري كه می‌خواستند، تقدیم می‌کردند. به اين ترتيب، ويژگي كل دورة حكومت مرويجي‌ها، دوره‌هاي متناوب چندپارگي و انسجام بود كه به شمار و جربزه پسران بستگي داشت.
      دورة حكومت اينان در قرن هشتم پايان يافت. آخرين پادشاهان مرويجي، لقب سلاطین تنبل (rois fainéants) را از تاريخ گرفتند. قدرت، بيشتر به دست مقام كاخ شهرداري بود تا در دست خود پادشاه، تا اينكه در سال 751، پادشاه شيلدريك سوم4 و تنها پسرش در بند شدند، دودمان بلندبالايشان بريد، و پپين5 مقام كاخ شهرداري و پسر شارل مارتل6، رزم‌آور بزرگ، خود را پادشاه فرانك اعلام كرد و اولين پادشاه از سلسله كارولينژي‌ها به خود عنوان پادشاهي داد.
      كودتاي كارولينژي، هرگز بدون مداخلة فعال پاپ رخ نداد. در مجموعه نامه‌هايي كه ميان پپين و پاپ در دهه 740 رد و بدل شد، پپين در مورد رسوم کشورداری توضيح داد و گفت كه همة قدرت در دستان شاه نيست. پاپ در پاسخ، به مجوز مسيحايي داوود اشاره كرد كه از سوي سموئيل7 پيامبر تدهين شده بود، در حالی که در وقت صدور اين مجوز، سلطان سموئيل هنوز پادشاه بود. علاوه بر اين، پاپ در پي تأييد و تدهين پپين، اجازه داد كه پپين به تدهين نسل خويش در چهارچوب شعائر تقدس پادشاهي ادامه دهد.
█ █ شارلماني
بزرگترين پادشاه سلسله كارولينژي، شارلماني8 بود كه حتي در زمان حيات، شخصيتي اسطوره‌اي و افسانه‌اي یافت. دوران حكومت او به روزگار اوج تكامل فرانك‌ها بدل شد. در زمان حكومت وي، فرانك‌ها در پي مجموعه فتوحات نظامي به اربابان غرب و كفيلان قدرت پاپ در ايتاليا بدل شدند. او لومبارد‌ها در ايتاليا، فريزي‌ها9 در شمال، و ساكسون‌ها در شرق را به هزيمت كشاند، دوك‌نشين باواريا10 را تصرف كرد و مور‌ها را به جنوب فرانسه عقب راند. او براي تحكيم سيطرة خويش بر اين ملك وسيع، اعضاي طبقة زمين‌دار را بر آن داشت تا با يكديگر و او پيمان و سوگند وفاداري بسپارند، و از پاداش زمين‌هاي اهدايي ناشي از متصرفات تازه بهره‌مند شوند. اين سياست (نخستين نمونة بارز الزامات فزايندة مربوط به وابستگي‌هاي فردي مرتبط با قدرت سياسي، موسوم به فئوداليسم) نه تنها پشتيباني مناسبي از قشون نظامی شارلماني فراهم مي‌آورد، بلكه به او كمك كرد تا وضعيتي پديد آورد كه گويي او در همه جاي قلمروش حاضر و ناظر است. نوكران11 پادشاه (نزديكترين بستگان او) و نوكران آن نوكران به نوبه خود، به جانشينان شاه بدل شدند.
      به دنبال انسجام نظامي و سياسي، اين احساس در شارلماني قوت گرفت كه مبلغ كيش مسيح است. او خانه‌هاي رهباني را در اكناف قلمرو خود ايجاد كرد. اين امر پيشگام اقداماتي بود كه جنگل‌ها و بيشه‌ها و معابد خدايان قديمي را به زير كشت كشاورزي و تحت كنترل مسيحيت مي‌برد. همچنين، آنها مراكزي براي فعاليت‌هاي تبليغي و آموزشي، و مآلاً گسترش مسيحيت ايجاد كردند كه خود مستلزم روحانيان تربيت شده، شعائر و آداب همگون و توليد كتب مهم بود. نقطة كليدي، آموزش و اقدامات عملي براي بنيادگذاري و تجهيز مدارس رهباني و اسقفي بود كه كمك‌هاي بيروني را اقتضا مي‌كرد. شارلماني اين كمك‌ها را در روم و اراضي لومبارد يافت، جايي كه سنت‌هاي قديمي آموزشي هرگز به طور كامل از ميان نرفته بود. با اين حال، بيشترين سهم را در اصلاحات آموزشي كارولينژي‌ها، انگليسيايرلندي‌ها داشتند. چرا كه بزرگترين خانه‌هاي رهباني در انگلستان و ايرلند بود. اين خانه‌ها به لحاظ كتاب و تبحر غني بودند، و همچنين مشهورترين مشاور شارلماني آلكويين12يك استاد انگليسي بود.
      در نتيجه، پادشاه فرانك‌ها اروپا را از حيث قلمرو و فرهنگ آن چنان متحد كرد كه از زمان امپراطوري روم سابقه نداشت. در كريسمس سال 800، شارلماني به جمع تودة مردم در كليساي سن پيتر در رم رفت. آنگاه كه در ميان نمازگزاران ظاهر شد (چنان كه در اساطير آمده)، پاپ تاجي بر سر او نهاد، وی را ستود، و او را با عبارت ”امپراطور عظيم“ تحسين کرد. بدين ترتيب، شارلماني امپراطور تاجدار نه تنها فرانك‌ها، كه روم شد قدرت دولت جديد(كه به آن امپراطوري روم مقدس اطلاق شد) قدرت سازمان كليسا و قدرت سنت‌هاي رومي همگي به حدي غير قابل تصور رسيده بود.
█ █ غارت‌هاي جديد

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 20 مرداد 1389 ساعت 23:19 ادامه مطلب...

چه باید کرد؟

فرستادن به ایمیل چاپ

حامادامه مطلب...د دهخدا


← گفته بودم که در لرز و تکان چهارده خرداد هشتاد و نه، سه تیپ و نوع فکری، فراروی اذهان دشوار جوانان مسلمان پیدا شد؛ ”ذهن ماشینی“، ”ذهن هوشمند“، و ”ذهن باایمان“.

← ”ذهن ماشینی“، ذهن توقف است. درآن، قانون اساسی چنین است: ”ایست؛ تا تمام مقدمات و داده‌های لازم برای تصمیم فراهم شود؛ سپس اقدام کن“. به نظر موجه می‌آید، ولی این ذهن، در عین محتاط بودن، گرفتار یک بی‌احتیاطی پنهان است. بی‌احتیاطی در اینکه باور دارد لحظه‌ای خواهد آمد که فهم بایسته تمام داده‌های ضروری برای تصمیم صحیح، میسر خواهد شد. این باور، ریشه در عدم درک مناسبات ذهن با دنیا دارد. دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، بسیار عظیم‌تر، و بسیار غامض‌تر از آن است که بتوان به درک بایسته آن امید بست. به آسمان بالای سرتان نگاه کنید تا ببینید برای درک رسالت خود در این عالم عظیم، چقدر کوچک هستید.

← در مقابل، ”ذهن هوشمند“، می‌داند که همواره چیزی از دانش درباره عملکرد دنیا نزد ما پنهان خواهد بود، در عین حال، می‌داند که در این دنیا باید کاری کرد، و الا کلایت پس معرکه است. پس، تصمیم می‌گیرد اقدامی بکند. روش او برای مواجهه با دنیا، نه تدارک تمام داده‌های لازم برای تصمیم‌گیری، بلکه آزمون و خطاست. همان چیزی که نوربرت وینر، به آن روش سایبرنتیک یا سکاندارانه می‌گوید، و عبارت از نوع برخورد مهندسی با دنیاست. رفتار ذهن هوشمند با دنیا، مانند رفتار راننده است. هر راننده می‌داند که در راندن اتومبیل، همواره متغیرهای بسیاری دخیل‌اند که همگی قابل سنجش و احصاء نیست، و لاجرم، برخی از آنها مغفول خواهند ماند. آخرین وضعیت فرمان اتومبیل، آخرین وضعیت ترمز، اصطکاک سطح، خطاهای مهندسی در جاده، نور، رفتار راننده روبرو، و.... پس، همواره تصمیمات لازم برای رانندگی را بر مبنای آخرین بازخوردهایی که از محیط دائماً متغیر دریافت می‌کند صورت می‌دهد، و البته، می‌پذیرد که در تصمیم‌گیری او برای رانندگی بهتر، میزانی از خطا قطعی است، و تلاش خود را بر این متمرکز می‌سازد تا میزان خطا را به حداقل برساند.
← گفتم که عملکرد ”ذهن هوشمند“، آشکارا واقعی‌تر و نیرومندتر از عملکرد ”ذهن ماشینی“ است. ولی امروز، می‌گویم که ”ذهن هوشمند“ هم مخاطره‌آمیز است، زیرا بر یک فرض غیرواقعی بنا نهاده شده است. این فرض که ”همواره می‌توان خطاها را اصلاح کرد، و میزان خطا همواره در حد قابل قبولی، کنترل‌پذیر است“. این باور، در هر سطحی نادرست و توأم با مماشات است، ولی در عرصه رویدادهای انسانی، معلوم است که درست نیست. تاریخ پر بوده است از خوش‌باوری انسان‌ها که مجالی برای اصلاح خطاها هست، و معلوم شده است که نیست.
← گاهی فکر می‌کنم که ذهنیت قاطع حاکم بر رفتار نیروهای سیاسی و اداری پس از انقلاب اسلامی همین ”ذهنیت هوشمند“ بوده است؛ ذهنیت مهندسان. ”ذهنیتی“ که پیش می‌رود، تا ببیند چه می‌شود. این ذهنیت، ”ذهنیت‌های ماشینی“ دنیا را سر کار می‌گذارد، ولی بالقوه می‌تواند به خطاهای بزرگ راه ببرد. چنان که در رساندن انقلاب اسلامی تا بدین پایه از توش و توان، قدرت خود را نشان داد، ولی از باب ناتوانی در جلوگیری از خبط و خطا و فساد مدیران، مرزهای انتهایی ظرفیت خود را به نمایش گذارد. نشان داد که با توهم توان همیشگی در حداقل‌سازی ریسک، تا چه اندازه به خطا رفته است.
← ”ذهن با ایمان“، بسیاری را در تحیر فرو می‌برد. چرا برای کارگزاران و روشنفکران، این ذهن مبهم است؟ چرا فهم آن سخت است؟ چرا برای ما پیش‌بینی‌ناپذیر است؟ و چرا همواره یک گام جلوتر است؟ انگار ناموس جهان را درک می‌کند.
← ناموس جهان را درک می‌کند. بله! پاسخ باید در همین باشد. ناموس جهان را درک می‌کند.
← دوست دارید شما هم ذهنی پخته و نافذ و در عین حال، مرموز و جذاب داشته باشید؟ پس ناموس جهان را درک کنید.
← وجود نیرومند ”ذهن با ایمان“ بدانجا رسیده است که واقعاً، و نه به قول معروف، درک و اذعان می‌کند که ”تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم“. پس، می‌داند که در این دنیایی که مشحون از نادانی انسان است، جسارت و دریدگی و باز کردن بی‌محابای درها به سوی آینده، یا همان ذهنیت دیونیزوسی، کار خردمند نیست. او به رغم ذهن جوان، می‌ایستد. تا می‌شود، اقدامی نمی‌کند. این، قانون اول ”ذهن باایمان“ است؛ اذعان به اینکه از حق و حقیقت جهان، جز اندکی به انسان داده نشده است (اسراء/85)؛ پس، در دنیایی اینچنین تاریک، تا مجبور نشده، گامی برنمی‌دارد. این بخش از رفتار ”ذهن باایمان“، ”شبیه“ به عملکرد ذهن ماشینی است.
← قانون دوم عملکرد ”ذهن باایمان“، این است که ”به الگو نظر می‌کند“. در دنیایی اینچنین غریب، بدون الگو، نمی‌توان طریق صحیح را پیمود. فضیلت اخلاقی اصیل، در پیروی از الگوست. در درک منظور و مقصود و سیره و روش الگو و انطباق بایسته با آن است، به نحوی که این رفتار ”ملکه ذهن“ گردد. یعنی بتوانی منش الگو را در یک تشخیص بموقع، دریابی و با آن راه بروی.
← قانون سوم می‌گوید که یکی از مؤلفه‌های مهم الگو، مخالفت با نفس، یا همان تقواست. گاهی در ذخیره آنچه از الگو می‌دانی، نمی‌یابی که الگو کجاست، و چه باید کرد. آنگاه، یا قدمی برندار، یا اگر لاجرم باید کاری کنی، عکس آنچه نفس نعره می‌کشد عمل کن.
← اینکه ”ذهن سالخوره و باایمان“، برای روشنفکر قابل درک نیست، و همواره چیزی را برای آینده می‌گذارد، تا در تأملات آتی روشنفکر منکشف گردد، و حیرت او را برانگیزد، از این قوانین سه‌گانه برمی‌خیزد: از اذعان شجاعانه به فقر ارتباط ذهن با دنیا، با طنین جاودان الگو در زمان و تاریخ، و با پذیرش بی‌فروغی نفس در فهم پاسخ سؤال ”چه باید کرد؟“.
← توضیحات بیشتری دارم كه از این پس خواهم گفت...

صفحه 842 از 850

a_a_