فیلوجامعه‌شناسی

فیلوجامعه‌شناسی

”مهندسی آینده“ در ۱۴۰۰

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    قضیه: در عصر اصلاحات، رئیس جمهوری داشتیم که به واسطه لیسانس فلسفه، بیش از کشورداری، بر فلسفه‌ورزی تمرکز داشت؛ کشور دستخوش کشاکش‌های فلسفی بی‌پایانی میان نسبیت‌گراها و اصول‌گراها گردید؛ امروز هم رئیس جمهوری داریم که به واسطه مدرک حقوق قضایی، بیشتر دل‌خوش عقد قراردادها و رویه‌های حقوقی بوده است تا اجرای این رویه‌های حقوقی، به نحوی که عدم اجرای JCPOA چندان خمی به ابروی ایشان نمی‌آورد و ایشان همچنان مشعوف عقد یک «قرارداد افتخارآمیز» هستند. در انتخابات قریب الوقوع ۱۴۰۰، کشور، به اقدام و عمل واقعی نیاز دارد؛ نه شیفتگی به یک فوت و فن و حرفه.

▬    سیاست یک بعدی بدین ترتیب، ما را به جایی نمی‌رساند. عمیقاً به رئیس جمهوری نیاز داریم که در تمام سطوح به سمت «آینده خلاقانه» گسیل شود و از گرایش‌ها و دغدغه‌های پیشین خود رها گردد. ما به نوعی «مهندسی آینده» بر تارک اجرایی کشور احتیاج داریم. مدیریت سیاسی، در شرایط امروز که شباهت چندانی به هیچ یک از مقاطع تاریخ گذشته ندارد، غریب و ناشناخته است. فنّاوری، موجد هزار و یک وضعیت بی‌مثال شده است، و سیاستمدار در این فضای ابهام، باید توش و توان «ابداع حساب شده» را برای «مهندسی آینده» در خود بپرورد. اعتقادی به «آزمون و خطا» ندارم، آن هم در این سطح؛ سطح «مهندسی آینده» وطن؛ توان «ابداع حساب شده» لازم است.

▬    الزامات نخست: «ابداع حساب شده» لازم است، و این، مستلزم گستره‌ای از مقدورات برای پاسخگویی به نیازها و انتظارات اقشار و بخش‌های مختلف مردم خواهد بود، و این نیز به نوبه خود، سازمان‌دهی عمومی وسیعی را می‌طلبد. پشتیبانی و همکاری وسیعی لازم است تا سیاستمدار بتواند این وظیفه را به درستی انجام دهد. و سیاق عمل سیاستمدار در برقراری ارتباط گسترده، یک عامل حیاتی است که می‌تواند تعیین کند تا چه چیزی پشتیبانی و همکاری برای نوآوری مشترک و عمومی را مهیا خواهد کرد. باید تفکیک وظایفی به موازات هم صورت پذیرد، و چندین زیرسیستم به سیاستمدار در تحقق این تکالیف کمک کنند؛ ۱.تأمین منابع و امکانات، ۲.تأمین قواعد هنجاری، ۳.حفظ ثبات، و نهایتاً ۴.قرارگاه فرماندهی عملیات برای اقدام به‌موقع؛ این‌ها وجوهی هستند که توجه سیاستمدار ارشد اجرایی را می‌طلبند.
▬    الزام دوم: در تمام این سطوح چهار گانه، سیاستمدار، به مخازن عظیمی از نوآوری احتیاج دارد؛ سبک و رسم پسندیده‌ای است، این آداب روزگار که جوانان جویای نام، در مسابقاتی شرکت می‌کنند تا ذهن پیشروی خود را عیان نمایند، و سیاستمدار با حضور مؤثر خویش در تمام این ساحت‌ها، نوآوری‌هایی که باید پر و بال پیدا کنند را تشویق می‌نماید. برنامه‌هایی برای رقابت‌های محلی و ملی و منطقه‌ای و بین المللی وجود دارند، که هر یک در هر حوزه، مخزنی از نوآوری است که باید مغتنم شمرده شوند و پیشران ملت گردند. آن‌ها به طور مثبت بر کیفیت زندگی افراد در موقعیت‌های محلی تأثیرگذار هستند. در مجموع، این رقابت‌ها، سالانه صدها نامزد را ارزیابی می‌کنند، نتایج کار آن‌ها را نشر می‌دهند، مورد ارزیابی متخصصان قرار می‌گیرند، و بدین ترتیب، عملاً امکان‌سنجی هم می‌شوند.
▬    الزام سوم: سیاستمدار ارشد کشور، به موازات همه این وظایف، باید متوجه طراحی رویه‌های حقوقی و قانونی مناسب برای پیش‌برد و تثبیت ساز و کارهای نو هم باشد. قانون، نتایج مطلوب را تعیین می‌کند و منابع را برای پیگیری نوآوری‌ها اختصاص می‌دهد. این اقدام سیاستمدار ارشد، پایه‌های نوآوری را به عنوان بخشی از فرهنگ سازمانی در دم و دستگاه کشورداری تثبیت می‌کند.
▬    الزام چهارم: این را هم باید افزود که لازمه طراحی این رویه‌های حقوقی، داشتن درک عمیقی از جنبه‌های عملیاتی سیاست‌ها در کشور است و باید در همه حیطه‌ها مناسبات غیر رسمی مناسبی داشت. سیاستمدار ارشد باید بتواند یکپارچگی فرهنگی جامعه را در کشاکش تغییرها حفظ کند. او این کار را باید از خلال ایجاد هماهنگی بین اهداف نوآوری‌های عمده و مهارت‌های ارتباطی و تاریخی و تصمیم‌سازی ملت به انجام برساند. توانایی بسیج افکار عمومی، درک انگیزه‌های تاریخی مردم، تعهد بر به سرانجام رساندن نوآوری‌ها، بسنده نکردن به محدودیت بوروکراسی اداری دولت، اجتناب از استبداد، و التزام به یک چشم‌انداز بلندمدت، عناصر بینشی و رفتاری است که سیاستمدار ارشد باید در خود بپرورد.
▬    الزام آخر: موضوع اصلی، ایجاد اعتماد در مردم است. سیاستمدار ارشد باید ضمن خلق فضا برای نوآوری، فضای مطمئنی از آینده را بگشاید. برای حفظ انسجام اخلاقی جامعه، داشتن بینشی نسبت به معاد و آتیه و تقدیر جامعه ضروری است. اینجاست که نقش ژرف‌نگری و حکمت دینی غیر قابل جایگزینی است. سیاستمداران ارشد، باید به همه نیازهای مردم خود توجه نشان دهند و اطمینان حاصل کنند که آن‌ها انگیزه‌های لازم برای پیشبرد تاریخ خود را دارند. عمده دشواری دنیای امروز برای مردمانش این است که آتیه نوآوری‌ها و تکنولوژی‌ها را نمی‌دانند و مطلقاً نمی‌خواهند در موضوع دیگری همچون محیط زیست غافلگیر شوند و دریابند که دیگر «کار از کار گذشته است» و فرآیندهای غیر قابل بازگشت رخ داده‌اند. در دنیای امروز، حس عمیقی از ناامنی وجودی مردم را فرا گرفته است، که نمی‌دانند مؤلفه‌های محیط زیست اجتماعی ما، آن زمینه‌ها که تاریخ ما را تا بدین جا پیشرفت داده‌اند، باقی خواهند ماند، یا اکوسیستم‌های اجتماعی همچون خانواده، حکمت، تعلیم و تربیت، و سایر مناسبات انسانی از دست خواهند رفت. رکن مهم یک سیاست ثمربخش این است که اطمینان به حفظ منابع ارزشمند را به نحو موثق و مطمئنی به مردم بدهد، و برای این منظور هیچ راهی جز مدد جستن از دیدگاه توحیدی آن خداوندی که از اشل فراز تاریخ به آتیه نظر می‌کند نیست. همیشه غرض بشر در استمداد از دین این بوده است، و اکنون در هنگامه عدم قطعیت‌ها، بیش از پیش اطمینان از معاد و آتیه اعمال ضرورت یافته است.
مأخذ:فارس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 05 آذر 1397 ساعت 08:04

تثبیت آینده‌گشایی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    مطلب اول: استاد سید مرتضی نبوی، عضو ساده‌زیست هیأت عالی حل اختلاف قوا و مجمع تشخیص مصلحت نظام، دیگر بار و اخیراً در نخستین کنگره «جامعه اسلامی مدیران»، بر آن شدند که: «نوبت نسل جدید است که انقلاب و جمهوری اسلامی را شکوفاتر کنند» و البته در ادامه فرمودند: «وقت ما گذشته است». استاد، با بیان این‌که برقراری روابط، جامعه را حفظ می‌کند، اظهار داشتند: تشکل‌های مختلف ایجاد رابطه می‌کنند و خداوند هم‌افزایی و برکت به آن می‌بخشد؛ مهم‌ترین خدمتی که هر تشکل می‌تواند بکند جذب جوانان و آموزش برای پذیرش مسؤولیت‌هاست. برای این منظور، قانون و شفافیت را، در کنار کمک گرفتن از فناوری اطلاعات، زمینه‌هایی دانستند که باید از جانب حکمرانی خوب فراهم شود تا جوانان و تشکل‌ها بتوانند این وظایف خود را بهتر به انجام برسانند. اضافه کنم که ایشان در جلسات دیگری، وجهه همت اصلی خود را «بهبود فضای کار» نهاده‌اند؛ با این باور که جوانان مشتاق و پر قابلیت به گردونه خدمت به موطن خویش وارد می‌شوند، ولی پس از مدتی تلاش به این جمع‌بندی می‌رسند که گویا کشور به خدمات آنان نیازی ندارد، یا جای خالی برای قرار گرفتن آن‌ها در دست نیست. البته بخشی از این وضع، به معضل جهانی اشتغال، موقعیت‌ها توسط ماشین‌ها باز می‌گردد، ولی بخشی از آن نیز شاید به آن معطوف می‌شود که برخی نسل قبلی‌ها قادر به تعریف موقعیت فراغت‌آمیزتر برای خود و اهدای موقعیت‌های اجرایی‌تر به جوانان تازه‌نفس نیستند.

▬    مطلب دوم: نسل استاد، نسل سید مرتضی نبوی، نسل دوم سیاستمداران انقلابی است؛ آن‌ها همراه با نسل اول، درخشان‌ترین ظرفیت‌ها و استعدادها را نمایان کردند. آن‌ها فعالان یک انقلاب بودند که به رغم وجود ناهمواری‌های عمده، مسیر خود را به طرز قابل قبول و موجب تمجیدی پیمودند؛ هر یک از این ناهمواری‌ها، می‌توانست ملتی را به وضعی دچار کند که ندانند به چه مسیری می‌روند، و به چه سویی باید بروند. آن‌ها مسیر ناهمواری را با نهادسازی‌های خستگی‌ناپذیر پیمودند، و امروز در پی «تثبیت آینده‌گشایی» هستند. تا آنجا که به استاد نبوی مربوط می‌شود چند دو جین مهره سیاسی نسل سوم و چهارم به این کشور تحویل داده‌اند، ولی او آشکارا در پی یک جایگزینی نسلی کامل عیار است و خود، از سال‌ها قبل، این مسیر را با کناره‌گیری از تمام مناسب اجرایی آغاز کرده است؛ و صرف‌نظر از این که ممکن است من با این ایده «جایگزینی نسلی کامل عیار» موافق نباشم، ولی روشن است که نیت خیری که در پس این الحاح وجود دارد، «تثبیت آینده‌گشایی» است، که فی‌نفسه قابل تأمل است.

▬    مطلب سوم: مهم‌ترین چالش پیش روی فعالان جوان، اثبات قابلیت‌هایشان است، و این کار، بیش از اندازه قابل تصور، دشوار شده است. در واقع، شماری از نسل‌های پیشین، دشوار به این باور می‌رسند که «تثبیت آینده‌گشایی» را خوب انجام داده‌اند. این وضع، نه فقط در سیاست، بلکه در همه حیطه‌ها مصداق دارد. هنرپیشه‌هایی که خود، بدون طی مقدمات کافی به صحنه و حتی جلوی دوربین رسیدند، جوانان را به صبوری و «طی مراحل» و «خوردن خاک صحنه» فرا می‌خوانند. خوانندگانی که خود ناگهان از آوازخوانی سر در آوردند، اکنون که جای پایشان را محکم کرده‌اند، جوان‌ترها را به «رسم شاگردی» و «آموختن ساز» فرا می‌خوانند. و سیاستمدارانی که خود، زمانی، با سهولت بیشتری کسوت سیاستمداری یا سیاست‌شناسی به تن کرده‌اند، امروز، جوانان را پس می‌زنند. نتیجه آن شده است که امروز، سیاست، مانند مشاغل پیش‌گفته، مشغله بدون «فراغت‌پیشگی» قلمداد می‌شود؛ پس، جوانان، مکانی برای ورود نمی‌یابند.
▬    مطلب چهارم: البته، استمرار حضور کهن‌سالان و مجرب‌ها در مشاغل اندیشه‌ورزی، مشورتی، درس‌آموزی، تولید محتوا، سیاست‌گذاری، یا حتی تصمیم‌سازی، قابل درک است، ولی اصرار کهن‌سالان بر تکیه زدن به مسندهای اجرایی، نشان دهنده آن است که درک روشنی از «پنجره جمعیتی» که هم‌اکنون، اصلی‌ترین مزیت توسعه کشور محسوب می‌شود، ندارند؛ کشور در انتظار تحقق شعار «نسل آینده‌ساز» سال‌های پیش، و شعور «تثبیت آینده‌گشایی» در حال حاضر است. کهن‌سالان میزها را چسبیده‌اند، و دولت را تقریباً به بدترین شکل قابل تصور اداره می‌کنند، طوری که قراردادهای ناجور امضاء می‌کنند و در سطح حرف و کلام نیز تسلط لازم را بر خود ندارند و هر از گاهی حرف‌هایی می‌زنند که برای جمع و جور کردن تبعات آن مجبور می‌شوند «دروغ» بگویند؛ اتهامی که به «مردی که رفت» می‌زدند، و امروز، خود واقعاً مبتلا به آن‌اند.
▬    مطلب آخر: آن چه در جریان اجرای پر چالش قانون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان»، ملاحظه شد، دفاع با چنگ و دندان کهن‌سالان از یکدیگر برای بر صدر صحنه ماندن، حتی به قیمت ایجاد معضل منطقی در نظام حکمرانی موطن ماست. در واقع، به گمانم، این هوای هم را داشتن، مهم‌ترین مهارت سیاسی است که همچنان در آن نسل باقی مانده، و حتی نیرومندتر هم شده است. آن‌ها سدی محکم ساخته‌اند که جلوی توالی نسل‌ها را گرفته‌اند. از این قرار است که به رغم قطعیت یافتن دو ماه پیش قانون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان»، وزارت کشور برای استاندارانی که رؤسای جمهور ایالات کشور اند، سرپرست موقت تعیین کرده است و در گرماگرم نبرد اقتصادی چندین استان را بدون استان‌دار قطعی رها کرده است.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 28 آبان 1397 ساعت 22:30

کلان‌ریشه‌های امید و نومیدی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    چهار دهه انقلاب اسلامی، زیر چتر سه گفتمان پیش رفته است؛ گفتمان دو دهه اول، (۱.) گفتمان «اصول انقلاب اسلامی» بود که به مناسبت درگیری در نبرد عظیم و دامن‌گیر هشت‌ساله تقویت شد و در گفتگوی پیوسته امام و مردم، مجالی برای توجه مردم به هر نوع گفتمان رقیبی باقی نمی‌گذاشت. از دهه سوم، (۲.) گفتمان «دموکراسی کثرت‌گرا» از جانب اصلاح‌طلبان زائده‌ای بر گفتمان انقلابی شد؛ ظاهر اصلاح‌طلبی ملیح و نرم بود و بر گفتگو تأکید می‌کرد، ولی، بالاخره در بیان سمبلیک سعید حجاریان که هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد خشونتی که همواره در مغز و جوهر آن جریان داشت، آشکار گردید: «فشار از پایین و چانه زنی از بالا». دموکراسی کثرت‌گرا، بر کنترل متقابل نیروهای متعارض بنا شده است و گفتگو برای آن فقط یک سطح مخملین بود و هست. نیروهای سیاسی از سال ۱۳۷۶، به جای همسازی و اختلافاتی که تا پیش از آن، حداکثر به حد «اختلاف سلیقه» می‌سایید، به «عملیاتی کردن شکاف‌های اجتماعی» یا «جنبشی کردن فضای اجتماعی» می‌اندیشیدند؛ این‌های الفاظی بود که تئوریسین‌های اصلاحات مانند سعید حجاریان و عباس عبدی و حمید رضا جلایی‌پور، مدام به کار می‌بردند. برخوردها خشن شد، و آن‌چه کم‌رنگ می‌گردید، برق امیدی بود در چشم مردمی که لااقل تا سال ۱۳۷۶، فعالانه و بدون چشم‌داشت، خود را با دولت‌مردان کشور یکی می‌دانستند و اختلافات میان خود را حداکثر «اختلاف سلیقه» برای رسیدن به اهدافی واحد می‌شمردند. این، نخستین موج کدورت و نومیدی در مناسبات شفاف انقلابی بود.

▬    از آغاز دهه چهارم، گفتمان سومی بر خط و ربط اصلی انقلابی ما افزوده شد؛ (۳) گفتمان «دنیای مجازی». رفته رفته فکر و ذکر اقشار متوسط شهری رفت به داخل یک «دنیای مجازی» که بر حسب مجازی و بی‌ریشه بودن، در متن آن، همه چیز، خیلی سریع در دسترس و گذری بود. فضای سایبر بالقوه می‌تواند خوب یا بد باشد، مشروط بر آن که خصلت گذری و بی‌ریشه بودن در آن فایق نیاید، و متانت‌ها و پرهیزگاری‌ها آسیب نبینند. وقتی دهان به دهان، گمان‌ها و بدبینی‌ها به اشتراک گذاشته شوند، آن وقت، نا امنی گسترش می‌یابد و هراس جای انگیزه‌ها و امیدها را می‌گیرد؛ این، سومین و قاطع‌ترین موج تهاجم به امید انقلابی بود.

▬    و امروز، «به اثبات رسیده است» که بین محدودسازی زمان استفاده از ابزارهای ارتباطی و شبکه‌‌های اجتماعی از یک سوی، و کاهش میزان افسردگی از جانب دیگر، رابطه‌‌ی مستقیم وجود دارد؛ فیس‌بوک، اسنپ‌‌چت و اینستاگرام تقریباً به طور قطع، موجب سطوح مختلفی از افسردگی می‌شوند. این را دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا و روان‌‌شناسی با نام ملیسا هانت، و البته شمار انبوه دیگری از دانشمندان گفته‌اند، از جمله شان پارکر، نخستین رئیس فیس‌بوک؛ شان پارکر، یکی از نخستین سرمایه‌گذاران فیس‌بوک و نخستین رئیس آن، چیز صریح و رکیکی را به زبان آورد: قصد فیس‌بوک این است که مثل مواد مخدر عمل کند با «دادن گاه‌به‌گاه دوزهای پایین دوپامین از این طریق که کسی برای عکسی یا برای نوشته‌ای لایکی یا کامنتی گذاشته است». پارکر گفت که این کار، عامدانه و با نقشۀ قبلی بوده است. این شرکت‌ها «از نقطه ضعفی در روان‌شناسی انسان سوء استفاده می‌کنند». این نکته را چامات پالیهاپیتیا، از مدیران سابق فیس‌بوک، نیز گفت؛ در برنامه‌ای در تلویزیون CNN، که دربارۀ نقش فیس‌بوک در جامعه بود، او از خود پرسید: «آیا خودم را مقصر می‌دانم؟» و پاسخ داد «قطعاً خودم را مقصر می‌دانم». قدری عجیب است که کاهش استفاده از ابزار ارتباطی و رسانه‌های اجتماعی باعث می‌شود که شما کمتر احساس تنهایی کنید؛ اما، با کمی موشکافی بیشتر به ارتباط منطقی بین این دو پی خواهیم برد: اغلب مطالب موجود در رسانه‌های اجتماعی، در بر گیرنده‌‌ی حجم بسیار زیادی از مقایسه‌‌های اجتماعی و سیاسی فارغ از سنجیدگی کافی است که تفاوت و نقار و طرد ایجاد می‌کند. جمع‌بندی ملیسا هانت این است: «در کل، به نظر من بهتر است گوشی‌‌های خود را زمین بگذاریم و زمان خود را صرف مردمی کنیم که در زندگی ما واقعاً حضور دارند».
▬    نتیجه‌ی یک تحقیق، که در مجله «EPJ Date Science» منتشر شد، نشان داده است که نحوه‌ی فعالیت افراد در شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام، می‌تواند نشانگر بسیار خوبی برای تحلیل احتمال بروز افسردگی افراد باشد؛ و مطالعه‌ی جدید دیگری روی بیش از یک میلیون دانش‌آموز دبیرستانی در امریکا که در مجله Emotion منتشر شد، نشان می‌دهد جوانان و نوجوانانی که زمان بیشتری در مقابل نمایشگر می‌گذرانند و زمان کمتری صرف فعالیت‌های دیگری نظیر روابط اجتماعی مستقیم، ورزش یا تکالیف خود می‌کنند، از لحاظ روان‌شناختی دارای وضعیت بدتری هستند. علاوه بر این، وقتی فعالیت جوانان و نوجوانان به فعالیت‌های مبتنی بر صفحه‌ی نمایش تغییر می‌کند، میزان خوشحالی و نیک‌بختی آن‌ها کمتر می‌شود. تکنولوژی جدید ارتباطی ما را از عدم قطعیت‌های کوچک جدا می‌کند؛ ولی، نسبت به تردیدهای بزرگ‌تر آسیب‌پذیر می‌سازد. این تردید ریشه‌ی اضطراب است: چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد؟ آن‌ها در مورد من چه فکری می‌کنند؟ اگر این اتفاق بد بیفتد، چه خواهد شد؟ دنیا از جنبه‌هایی هم‌چون یافتن شرکای فعالیت انسانی نامطمئن شده است، چرا که هر کسی نظر به صفحه نمایشگر دوخته است و مدام در آن چیزی می‌بیند و عقاید خود را در سیالیت، به تغییر سپرده است. انتخاب همسر دشوار شده است، و به همین میزان، پیدا کردن یک دوست صمیمی و هم‌مرام که با استحکام بر مرام خود ثابت قدم بماند، صعب و سخت گردیده است. از این قرار، تکنولوژی موجب انزوا یا ایزوله شدن انسان‌ها می‌‌شود. به علاوه، تکنولوژی جدید دیجیتال امکان دوری و استغناء از انسان‌های واقعی را فراهم می‌کند. فناوری، زندگی ما را ساده‌تر و راحت‌تر می‌کند؛ اما، روی دیگر این سکه این است که تکنولوژی به ما امکان اجتناب از همکاری متمدنانه با مردم نیز می‌دهد. آگهی جالبی برای خدمات تحویل غذا در مترو در امریکا وجود دارد که می‌گوید: «برطرف کردن گرسنگی شما بدون هیچ‌گونه تماس انسانی»؛ یعنی، بدون هیچ برخوردی با انسان، غذا به شما تحویل می‌شود، چرا که انسان گرگ انسان است! زمانی که از مردم دوری می‌کنیم، تمام شاخص‌های زندگی متمدنانه از مهارت همکاری و گفتگو تا اعتماد به نفس در ما رو به نزول می‌گذارد. ما مطمئن نیستیم که از پس، کارها بر بیاییم، مطمئن نیستیم که توان داشته باشیم و بنا بر این، این موجب دوری گزیدن بیشتر ما خواهد شد، اما، این فقط اجتناب از مردم نیست؛ این اجتناب از احساسات ناراحت‌کننده‌ای است که در اثر تعامل با دیگران پیش می‌آید: خجالت، اضطراب و خودآگاهی. عمل کردن هم‌چون یک شبح، نتیجه‌ی رفتار نامناسب و اجتناب از درگیر شدن است. نکته دیگر در همین خط استدلالی این است که ارتباطات رایانه‌ای مطلقاً با ارتباط رو در رو فرق دارد. ارتباط روی صفحه‌ی نمایش به ما امکان ویرایش و بزک کردن متن را می‌دهد؛ در حالی که ارتباط رو در رو صادقانه‌تر و اعتماد برانگیزتر است.
▬    نکته آخر این که در «فضای مجازی»، افراد به کثرت و با تندی و قاطعیت مورد قضاوت قرار می‌گیرند، و اغلب این قضاوت‌ها با مقدمات قضایی و حکمی لازم صورت نمی‌گیرد؛ اظهار نظرها گذری هستند؛ از نظر کسی که چیزی می‌پراند و می‌رود، «یه چیزی گفته است»، ولی از دیدگاه او که مورد قضاوت قرار می‌گیرد، تک تک این اظهار نظرها می‌توانند مهم و آزاردهنده باشند. صرف نظر از این که کدام پلتفرم بستر ارتباط گردد، لایک‌ها و دنبال‌کننده‌ها شمارش می‌شوند و هر کس می‌تواند کامنت‌ها را ببیند. ستایش یا سرزنش عمومی در برابر چشم هر کسی اتفاق می‌افتد و برای نوجوانان و افراد جوان که هویتشان در حال شکل‌گیری است، مدیریت رسانه‌ی اجتماعی هم‌چون یک بحران اجتماعی است. اضطراب اجتماعی، ناشی از ترس قضاوت شدن به عنوان فردی دارای کمبود است، و این خصوصاً نوجوانان و جوانان را به انفعال ارتباطی و انزوا و چیزی شبیه اعتیاد به مواد روان‌گردان می‌کشد. اینچنین است که گروهی از خلاق‌ترین مهندسان دره سیلیکون (مرکز مهندسی دیجیتال)، کسانی که لایکِ فیس‌بوک را به وجود آوردند، یا آن‌هایی سیستمِ رفرش‌کردن توییتر را با کشیدن انگشت به سمت پایین صفحۀ نمایش طراحی کردند، امروز از اختراعات خود پشیمان شده‌اند. آن‌ها می‌بینند محصولاتشان، مثل قمار یا مواد مخدر، روزانه، میلیون‌ها انسان را به رفتاری اعتیادگونه وا می‌دارد. آن‌ها مسیر اعتراض و مقاومت را آغاز کرده‌اند: اطلاع‌رسانی دربارۀ خطرات اعتیاد دیجیتال و کناره‌گیری شخصی از دنیای فناوری (توأم با اقتباس‌های آزاد از ملیسا هانت، کریس دانفورت، نیک بیلتون، پل لوئیس، و آلن هندریکسن).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 26 آبان 1397 ساعت 20:53

مسیر درست بازگشت به اجماع ملی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ضرورت اجماع ملی از سوی طرف‌های مختلف سیاست ایران احساس شده است؛ اجماعی که بویژه از سال هشتاد و هشت، آسیب دید؛ وقتی جماعتی کوشیدند که به نحو غیرمنطقی چرخشی در سیاست به وجود آورند. آن‌ها عجله کردند و برای چندمین بار آزموده‌ی «فشار از پایین / چانه‌زنی از بالا» را مذبوحانه آزمودند؛ و بعد دست گلی که به آب دادند را دیدند، دم از اجماع ملی با زد و بند سیاسی زدند.

▬    اجماع ملی، با زد و بند جناح‌های سیاسی به دست نخواهد آمد؛ بلکه با پایبندی به اصول حاصل خواهد شد. دستیابی به درک متقابل، بر مبنای اصول و باورهای مشترک است که می‌تواند و باید پایه‌های اجماع را بسازد. حاصل، یک «فضای معنوی مثبت» خواهد بود که پذیرش و «به‌رسمیت‌شناسی متقابل» را میسر خواهد کرد. اگر مبادلات سیاسی حول توافق جناح‌ها صورت بگیرد، مبادلاتی که ربطی به مردم و دغدغه‌های آن‌ها ندارد، گفتگوهای مردم نیز در اطراف سیاست مؤثر صورت نخواهد بست؛ و اگر خاستگاه اصلی گفتگوهای سیاسی، اصول عمومی و دغدغه‌ها و مسائل مردم باشد، فرآیند سیاسی به تقویت کارآیی و عزت نفس مردم منتهی خواهد شد و در بطن و متن آن، راه‌حل‌های عملی پدید خواهد آمد. ایجاد اتاق گفتگو در رسانه‌ها، طرح هدفمند اختلاف‌نظرها در سطح روانی آرام، روش‌های استدلال استدلال استدلال، همراه با سبک مثبت و رو به پیش، نهایتاً باید به جایگزینی نهادی و باثبات «فضای معنوی مثبت» منجر شود. در برخی موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی، ممکن است رفتارهای به دور از متانت و اصول، خلأهای سیاسی را پر کند، ولی سیاست ثمربخش، دلواپس آسیب به «فضای معنوی مثبت» از طریق پایبندی به اصول است.

▬    این که از همان سال هفتاد و شش، گفتگوهای روشنفکران در متن اجتماعی جدی گرفته نمی‌شود، و کار به جایی رسیده است که سلبریتی‌ها جای روشنفکران را گرفته‌اند، قدری، برمی‌گردد به آن که این گفتگوها «پس‌نگر» هستند و به مسیرهای آینده نظر ندارند. و برای طراحی موفق آینده، باید روشنفکری بر اصول مردمی مردم پایبندی نشان دهد و در نقد جهان‌وطنی فرهنگ افراط نکند. کانال‌های ارتباطی روشنفکران با این مردم خشکیده است، پس‌نگر است، طرحی برای فردا ندارد، و از قضا، روشنفکری اروپایی نیز برای دشواری‌های امروز روشنفکری سن‌پطرزبورغی ما راه حلی به دست نمی‌دهد. بر عکس، روحانیت، ارتباط مؤثری با ظرفیت‌های گسترده مردم برقرار کرده است، درک روشنی از مسائل مردم در سکتورهای مختلف دارد، و لااقل مدام، این خواسته‌های واقعی را در فهرست‌های خود ذکر می‌کند، و بر محلی‌اندیشی ابرام می‌ورزد؛ از این قرار است که اگر روحانیت، و در صدر آن، ولایت و مرجعیت و بازوهای مدنی آن در بسیج مردمی نبود، شکاف سال هشتاد و هشت، می‌توانست میراث مشروطه را جداً لکه‌دار کند و آشفتگی را خصلت دائمی انتخابات ما سازد، طوری که عن‌قریب، مردم عمیقاً آرزوی مرگ مشروطه و انتخابات را در سر بپرورانند.
▬    نکته دیگر، در ثمربخش ساختن گفتگوها، مراعات «زمان/حوصله» است. روشنفکران و مطبوعات ما عادت دارند، ناگهان در آستانه انتخابات به سراغ بحث‌های حساس در زمینه طرح‌های عملیاتی پیشبرد جامعه بروند، ولی واقع آن است که مردم برای تصمیم‌گیری در این موضوعات به زمان احتیاج دارند. آن‌ها باید دیدگاه‌های آینده‌نگر را درک کنند، نتایج آن‌ها را سبک و سنگین نمایند، مقایسه ساز کنند، و آینده‌نگری‌های خود را دخالت دهند، و نهایتاً در مورد حمایت از یک طرح سیاسی رأی بدهند. گفتگوی روشنفکران، اغلب اسیر تعجیل است و این تعجیل در رویداد سال هشتاد و هشت رنگ گل‌درشتی داشت. به رغم روشنفکری، روحانیت، هر ساله در موقعیت‌های محرم و صفر و ماه مبارک رمضان، با مردم محلی در سطحی وسیع گفتگو می‌کند، و از این بابت در طرح موضوعات، متانت مناسبی از خود نشان می‌دهد. تعجیل، در ذات خود، بر ضد رفتار جمعی امیدوار و مشترک است. تعجیل، تمرکز بر رأی سنجیده را می‌کاهد، افراط را می‌پرورد، عواطف را بر عقول حاکم می‌سازد، و مجالی برای شایعات باز می‌کند، و در پرسش مردم از صحت شایعات است که شخصیت‌های خودشیفته روشنفکری خشمگین می‌شوند و مردم را متهم به کندی و سایر خصال بد می‌کنند. تمام این رویدادها در جریان انتخابات هشتاد و هشت رخ داد و نقارهایی را بر پایه شایعات و برآوردهای غلط پدید آورد.
▬    فضای پر از «زمان/حوصله»، این امکان را پدید می‌آورد که رفته رفته، حتی ناخرسندی‌های پس‌نگری که در ذهن افراد هست و راه‌حل پیشنهادی برای آن وجود ندارد نیز بتوانند برای تولید تدریجی مسیرهای جایگزین، امکان بیان پیدا کنند. دشمن تفکر توأم با حریت، تعجیل و عبور از ناخرسندی‌هایی است که فارغ از خشم و غضب مجال ابراز نمی‌یابند. واقعاً جامعه شبکه‌ای و مسیرهای پر رفت و آمد آن، نیاز به بازگشت به شیوه‌های پرحوصله سقراطی دارد. هدف این است که «زمان/حوصله»، شرایطی را به وجود آورد تا کلیشه‌های مخرب از بین بروند، درک متقابل میسر شود، تفاوت‌ها به رسمیت شناخته شوند و مورد احترام قرار گیرند، و همکاری و اتحاد و یکپارچگی اولویت بیابند. این، مستلزم احترام به اصول عقیدتی و هنجارهای اخلاقی است، و تا چنین نشود، اتحاد درست و پایداری شکل نخواهد گرفت.
مأخذ:قدس
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 20 آبان 1397 ساعت 21:10

آقای آخوندی و دروغ ممنوع

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    ماجرا از این قرار است: زمانی، آقای آخوندی، مدیر ستاد انتخاباتی آقای موسوی، و طراح شعار «دروغ ممنوع» بود؛ بعد، همو به وقت اخذ رأی اعتماد تعهد خود به «مسکن مهر» را مورد تأکید قرار داد، و پس از اخذ اعتماد، «مسکن مهر» را مزخرف خواند. او به میلیون‌ها نفر دروغ گفت. مطلب اصلی گفتار ما، چیزی از جنس «پدیده آخوندی» است؛ از صدارت ناموفق بر وزارت راه و ناتوانی در شهرسازی تا انتخابی جامد و خشک‌فکر به سمت شهرداری و شهرسازی تهران؛ دقیقاً در سمتی که پس از شش سال و به هزینه سرسام‌آور کشور، معلوم شد استعداد چندانی در آن ندارد؛ او فقط سهم اصلاح‌طلبان از دم و دستگاه آقای روحانی بود؛ همین. اصلاح‌طلبانی که به رغم ادعای دگراندیشی ولی از فرط جمود و دگم‌اندیشی، حتی حضور یک غیر هم‌فکر، آن هم غیر هم‌فکری به متانت و ملاحت مهندس مهدی چمران را در میان خود تحمل نمی‌کنند، و از فرط واهمه چنین حضور خوش‌فکری، پنبه در گوش‌های خود فرو کرده‌اند و قصد دارند کسی را که به اذعان رئیس جمهور توفیقی در شهرسازی نداشته است به شهرسازی و شهرداری تهران انتخاب کنند. از این قرار بود که محسن هاشمی را از شمار گزینه‌های شهرداری تهران اخراج کردند. آن‌ها می‌گویند که پرچم‌داران سعه صدر و گفتگو هستند، ولی این ادعا همواره دروغی بیش نبوده است؛ همواره، دروغی بیش نبوده است. من از آغاز چییییزی به نام اصلاح‌طلبی، با این جماعت زندگی کرده‌ام، و گواهی می‌دهم که این‌ها از همان سال ۱۳۷۶، همان اعقاب دفتر تحکیم «وحشت» بوده‌اند و هستند. این جماعت اصلاح‌طلب، جمع ادعاهای پرخاشگر و رفتارهای خشن‌تر بوده‌اند و هستند.

▬    گفتم، جمع ادعاهای پرخاشگر و رفتارهای خشن‌تر ... یادم آمد که در مجموعه «ایرنا» این روزها چه خبر است ... در یک کلام، تمرین پیام‌های رسانه‌ای پرخاشگر و اعمال خشن‌تر؛ می‌گویم تمرین، چرا که این دوستان در کار رسانه‌ای، حتی از نوع بد و مخرب آن نیز، مطلقاً خبره نیستند، و همچون صدارت آقای آخوندی بر شهرسازی و شهرداری، به عنوان سهمی از سهام جماعت اصلاح‌طلب، در آن موقعیت قرار گرفته‌اند. فی‌المثل، زایده تازه‌ای به نام فرنگی «ایرناTV» از خبرگزاری دولتی و پارسی ایرنا برآمده است که با کپی‌برداری‌های ناقص، می‌کوشد وارد گود حاشیه‌سازی برای منتقدان دولت شود و سرویس‌های ویژه و گاه مضحکی نیز به گروه‌ها و چهره‌های خاص بدهد مانند پیام یک بنده خدا به پاپ! فراتر از این، دامنه عملکرد غیر حرفه‌ای ایرنا سر دراز دارد، و اخیراً در مطالبی با عناوین مشابه «حاشیه‌های جنجالی ... ادامه دارد»، می‌کوشد تا حاشیه‌های کم‌ارزش بسازد، توجهات را به این حاشیه‌های کم‌ارزش معطوف بدارد، و این حاشیه‌های کم‌ارزش را در تخیلات خود و دوستان زنده نگه دارد، و نهایتاً، بدین ترتیب از پاسخگویی الزامی دولت در قبال آش آشفته‌ای که در مدیریت اقتصادی کشوری با «خزانه پر» ساخته، شانه خالی کند. مثلاً مطلبی منتشر کرده است با عنوان «حاشیه‌های ناتمام یک نامه جنجالی» که آشکارا در حال انتقال نفس مصنوعی به یک حاشیه‌سازی مرده است. در آن هیچ مطلب جدیدی در مورد آن نامه طلبگی در فضای فیضیه نمی‌بینید و همه چیز به ۴۸ ساعت قبل از لحظه مخابره مطلب باز می‌گردد؛ تنها به طرز ناشیانه‌ای اخبار دو روز پیش به عنوان حاشیه‌های امروز به خورد مخاطب داده می‌شود تا حاشیه‌نگاری مرده، زنده بماند، تا شاید حواس مردم از عملکرد ناجور اقتصادی دولت یا بی‌توجهی آن به دستور مرجعیت به کاهش فشار اقتصادی بر مردم یا واکنش موهن مدیر دفتر رئیس جمهور در قبال توصیه‌های آیت ا... علوی گرگانی در باب مراسم اربعین چیزی نپرسند. ببینید چه کسانی نگران شأن مرجعیت شده‌اند؛ آقای محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور درباره نامه اخیر آیت ا... علوی گرگانی به رئیس جمهور درباره فراهم نمودن تسهیلات برای اربعین، گفت: «احتیاجی نیست کسی نامه بنویسد، ما خودمان قبل از هر چیزی دنبال این قضیه بودیم!» خلاصه، در حاشیه‌نگاری روزنامه دولتی و سایر زنجیره‌ای‌ها در موضوع «یک نامه» که در منظر خلق، زیرآبی رفتن آشکاری است، جماعتی که طی دو دهه اخیر کاریکاتور مراجع را منتشر کرده‌اند و دین را افیون نامیده‌اند، سران آن یا کشف حجاب کرده‌اند یا چندتاچندتا تجدید فراش‌های ناجور صورت داده‌اند، یا با وجود سرطان خاص ضمن صرف قلیان با همسر و دختر، همسر دومی نیز اختیار کرده‌اند، ناگهان دلسوز مراجع معرفی می‌شوند!

▬    اما، این مطلب اصلی گفتار ما نیست. مطلب اصلی، چیزی از جنس «پدیده آخوندی» است. مجموعه ایرنا و روزنامه ایران در مطالبی به دور از انصاف علیه صدا و سیمای جمهوری اسلامی که دولت، آن را به مدت شش سال با تنگنای مالایطاق بودجه مواجه کرده است، هر از گاهی مشکلاتی را که در واقع خود دولت موجد آن بوده است، مستمسک حاشیه‌سازی می‌کند. اخیراً با عنوان پر طمطراق «حمایت سینماگران زن از خانم بازیگر؛ ورود هنرمندان شاخص به ماجرای دلدادگان و پانته‌آ بهرام»، تنها موضع‌گیری اینستاگرامی یک مادر و دختر را نقل کرده است، و سپس برای خالی نبودن عریضه، نفر سومی را مطرح می‌کند که صراحتاً حمایت از خانم بازیگر و حمله به صدا و سیما نیست. تنها یک مادر و دختر پیدا کرده‌اند و نام آن را «حمایت سینماگران زن از خانم بازیگر...» نهاده‌اند. بگذریم که نحوه اظهار نظر خانم بازیگر در مورد صدا و سیما و برداشت مخاطبان اینستا، مطلقاً راستگویانه‌تر از آن‌چه معمولاً به آن دروغ هاله نور می‌گویند نبود، و حمایت از خانم بازیگر به حمایت از دروغ‌گو تعبیر شد. خانم بازیگر به طرز غیر منصفانه اما تلویحی، صدا و سیما را به سانسور بلاوجه منتسب کرد، و حالا مادر و دختر بازیگری که زمانی فعال جنبش دروغ ممنوع بودند، بدون اشاره به این سایه سنگین دروغ، به حمایت از خانم بازیگر پرداخته‌اند، و روزنامه ایران هم نام این خبر را «حمایت سینماگران زن از خانم بازیگر...» می‌گذارد.
▬    ماجرا از این قرار است: آقای آخوندی، مدیر ستاد انتخاباتی آقای موسوی، و طراح شعار «دروغ ممنوع»، خود مرتکب دروغ بزرگ مسکن مهر بود؛ جای انکار نیست؛ او به میلیون‌ها نفر دروغ گفت. پایگاه بعدی اصلاح‌طلبان در ایرنا نیز چنان نسق و شیوه‌ای در قبال موضوعی دارد که نزد مخاطبان به مثابه دروغ برآورد می‌شود. من اصرار خستگی‌ناپذیری دارم تا نشان دهم که اصلاح‌طلبان شعار دروغ ممنوع، همان طور که در فیلم سمبلیک «جدایی نادر از سیمین» افشا شد، دروغ‌گویان اصلی این کشور هستند و قعرنشینانی همچون حجت و راضیه که از جانب جماعت شیک و پیک اصلاح‌طلب به دروغ‌گویی متهم می‌شوند، نهایتاً به جبر تاریخ تبرئه خواهند شد. برای اصلاح‌طلبی، با گذشت زمان، حیثیتی نمانده؛ اصلاح‌طلبی که وزیر زینت کابینه‌اش پنج زنه از آب درآمد و در بی‌بی‌سی به خدمت اجانب درآمد، جنبش دانشجویی و علی افشاری‌اش در کالج رانلد ریگان و به نام مسؤول سقوط هواپیمای مسافربری مشغول خدمت به شیطان بزرگ برای اعمال خشونت بیشتر به ملت است، و دست آخر، طراح شعار «دروغ ممنوع»اش مرتکب دروغ بزرگ مسکن مهر شده است؛ برای این اصلاح‌طلبی مطلقاً حیثیتی نمانده، و کوشش شورای شهر و ایرنا و ...، برای اعاده حیثیت از آن، کوششی برای سر پا کردن مرده‌ای بیش نیست؛ همین. این، معجزه خداوندی است که زمام زمان و تاریخ را به دست دارد، و مستضعفین حق‌مدار را اعتلا می‌بخشد، و نهایتاً به آقای آخوندی و دیگران گوشزد می‌کند که حجت و راضیه آهنگرزاده به مراتب راستگوتر از نادر و سیمین شیک و پیک و اصلاح‌طلب هستند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 20 آبان 1397 ساعت 20:59

صفحه 81 از 850

a_a_