ماجراهای نگار و نازنین

چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    نگار قدسی کنی و نازنین زاغری، دو مورد حقوق بشری اخیر هستند که تبعیض در عملکردهای حقوق بشری جهانی راجع به آن‌ها، ذهن روشنفکری که دوست دارد اسطوره‌های جهانی‌شدن را بپذیرد، می‌آزارد. روشنفکر غرب‌زده، دوست دارد تا گمان برد که با رسوخ هر چه بیشتر فرآیندهای جهانی‌سازی، باید یک نظام حقوقی یکپارچه جهانی موجب عدالت شود، ولی در مقایسه موضوع بازداشت نگار قدسی کنی در استرالیا و نازنین زاغری در ایران، فقدان یکپارچگی، روشنفکر را سردرگم می‌کند، میان معیارهای عصر استعمار و پسااستعمار.
▬    ماجرا از این قرار است که نگار قدسی کنی، شهروند ایرانی مقیم استرالیا به اتهام نقض قوانین تجاری ایالات متحده، از ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷ از سوی مقامات قضایی استرالیا بازداشت شده است. این بانوی ایرانی به هنگام دستگیری باردار بوده، و هم اکنون، ماه‌های پایانی بارداری را با شرایط نامساعد داخل زندان و سوء تغذیه می‌گذراند. مقام‌های استرالیایی تقاضاهای مکرر جمهوری اسلامی ایران برای بهبود شرایط نگهداری او را نادیده گرفته و اخیراً دادگاه رسیدگی‌کننده تقاضای آزادی وی با قرار وثیقه را رد کرده است. در مقابل، مورد نازنین زاغری، حکایت دستگیری کسی است که به قول وزیر خارجه بریتانیا، درگیر فعالیت‌های مرتبط با تحریک انقلابات رنگی در ایران بوده است و بنا به این اتهامات ضد امنیتی در ایران دستگیر و مجازات می‌شود. اتهامات «نگار» مربوط به قوانین داخلی و نامتعارف و تقبیح شده امریکاست که در کشور دیگر تعقیب می‌شود، و اتهامات نازنین، به قوانین داخلی ایران و مرتبط با ضوابط شناخته شده بین المللی در رفتار با نیروهای برانداز سیاسی است که در داخل ایران تعقیب می‌گردد. کدام یک به لحاظ حقوقی مخدوش است؟ و چرا حساسیت‌های رسانه‌ها و غرب‌زدگان علیه مورد عمیقاً مخدوش و غیر انسانی در استرالیا به جنبش در نمی‌آید؟ موارد مشابه بسیار است، و مورد زندان گوانتانامو شاخص‌ترین آن‌هاست. رئیس جمهور پیشین امریکا در تبلیغات انتخاباتی خود، به زندان ضد حقوق بشری گوانتانامو، اذعان کرد و قول تعطیلی آن را داد ولی به وعده خود عمل نکرد و این زندان، هنوز هم هست.
▬    پرسش این گفتار آن است که چرا محیط‌های متأثر از «روشنفکر غرب‌زده»، همچنان، در مقابل فرو ریختن «اسطوره‌های جهانی‌شدن» مقاومت می‌کنند و نمی‌پذیرند که غرب را باید به عنوان یک دشمن حقوق بشر به رسمیت شناخت؟ کاش به همین بسنده کند که غرب را به عنوان ضد حقوق بشر نشناسد، او تقی‌زاده‌وار، همچنان، اصرار دارد که ما در هر حال از آن‌ها بدتر و قابل نکوهش‌تر هستیم. روشنفکر، همچنان دوست دارد تا بر سر ما «غر غر» کند، نه آن‌ها. قشر متوسط شهری که آماج این روشنفکران است نیز، همچنان مایل هست، حق را به جانب آن‌ها بداند، و «ما» را نکوهش کند. این نکوهش‌های همواره «ما»، فضایی در شبکه‌های اجتماعی «مجازی» ایجاد کرده است که مشحون از نحوی «مازوخیسم اجتماعی» در قشر متوسط شهری است. کار به نحوی «اپیدمی پرخاش‌گری» انجامیده است؛ نحوی «سرسام».
▬    چه باید کرد؟ چگونه می‌توان با کنترل تأثیر مفروضات اشتباه روشنفکری بر این مردم، از میزان «مازوخیسم اجتماعی» و غر غرهای شبکه‌ای کاست و آرامش و رضایت از زندگی را بالا برد؟ بی‌گمان، با توجه به ریشه‌یابی فوق، بخشی از زندگی کمتر پرخاشگر، تعیین حد و مرزها، هنگام تعامل با «دیگران متخاصم» است. روشنفکری سال‌هاست می‌کوشد تا خصومت آن‌ها را پاک کند، و بر عکس، ما را «توهم زده» قلمداد نماید. اگر می‌خواهیم کنترل زندگی ایرانی را در این دنیای متلاطم به دست گیریم و زورق تقدیر را به دست امواج سرکش نسپاریم، باید حد و مرزهای خود را با «دیگران متخاصم» مشخص کنیم و در مواردی مانند ماجرای نگار و نازنین، یکپارچه بر سر «دیگران متخاصم» فریاد بزنیم، نه خودمان. باید به این وضع «مازوخیسم اجتماعی» و پرخاشگری نامحدود به خود، خاتمه دهیم.
▬    حد و حریم‌ها چه هستند و چرا تا این حد مهم اند؟ حد و حریم‌های ما، مرزهایی هستند که نقش و مسؤولیت ما را در وقوع رویدادهای جهانی تعریف می‌کنند، و باعث می‌شوند تا در مواردی که مسؤولیت یک فاجعه و واقعه مانند حقوق بشر با آن‌هاست و نه ما، بیهوده به «نکوهش خودمانی» نپردازیم. مهم‌ترین تأثیری که اسطوره‌های جهانی شدن بر جای گذارده اند، این است که حد و حریم‌های واقعی بین ملت‌ها را نادیده گرفته و «دیگران متخاصم» واقعی را پنهان و محو کرده است. حد و حریم‌ها وظایف و مسؤولیت‌های «ما» و «آن‌ها» را مشخص می‌کنند، به ما مدد می‌رسانند تا انرژی مادی و عاطفی خود را درست و بجا صرف کنیم، روی توش و توان خودمان تمرکز کنیم، بر اساس ارزش‌ها و قوانین خود زندگی کنیم، و حریم شخصی خویش را به دیگران بشناسانیم.
▬    حد و حریم‌های ما می‌توانند فیزیکی و ملموس باشند یا معنوی و حقوقی. درک مفهوم مرزهای فیزیکی آسان‌تر است، چرا که، ملموس و قابل مشاهده‌اند، اما، درک و تشخیص حد و مرزهای معنوی و حقوقی که معرف «مسؤولیت» ما در قبال رویدادهاست چندان آسان نیست. گام اول برای تعیین حد و مرز مسؤولیت‌ها، تعریف آن‌ها برای خودمان قبل از اعلام آن به دیگران است. پیشنهاد این است که در فضای شبکه‌های اجتماعی سایبر، از خود بپرسیم که: «حد و مرزهای جغرافیایی، عاطفی، مختصات معنوی، و روحی و روانی ما چه هستند؟» برای یافتن جواب این سؤال لازم است که کاملاً روی خودمان تمرکز کنیم؛ تاریخ خودمان را بکاویم؛ و ببینیم که چه مناسباتی برای ما «قابل پذیرش و تحمل» بوده است؛ و کدام رفتارها به نحو تاریخی ما را «معذب» می‌کرده است؟ فراموش نکنیم که مرزهای معنوی ملت ما همچون مرزهای جغرافیایی ما، کاملاً شخصی‌اند و منحصر به خود ما هستند؛ بنا بر این، طبیعی است اگر با حساسیت‌ها و مسؤولیت‌های دیگران متفاوت باشند. احساسات و مسؤولیت‌های ملت ما در قبال دیگران، و همچنین احساسات و مسؤولیت‌های دیگران راجع به ما، مرزهای ما هستند و باید در تنظیم مناسبات ما و دیگران، ملاک قرار گیرند. از این جهت، خصلت جهان‌وطنی وهم‌آلود روشنفکری، اختلال گسترده‌ای در برقراری مناسبات ما و دیگران ایجاد کرده است، و نظر به نفوذ دگم‌های روشنفکری بر بخشی از قشر متوسط شهری، توضیح دهنده مهم «مازوخیسم اجتماعی» اپیدمی در روحیه شبکه‌های اجتماعی است.
▬    در دنیایی تا این حد متخاصم و بازگشته به عصر استعمار، که رئیس جمهور یک کشور در قبال ملت دیگر از تعبیر «گاو شیرده» استفاده می‌کند، مرزبندی، حق و تکلیف عقلانی ماست. هشدار می‌دهم، به محض این که تصمیم می‌گیریم مرزهای خود را در قبال دیگران تعریف کنیم، سه احساس بازدارنده از سوی روشنفکری به ما القا می‌شود تا ما را از این تکلیف تاریخی باز دارد: «احساس توسعه‌نیافتگی، احساس ترس و احساس خودناباوری». روشنفکر از واکنش بزرگان جهان، همان‌ها که به او سواد سرسپردگی آموخته‌اند می‌ترسد، یا از این که در مقابل سرچشمه‌های دانش مدرنی که روشنفکر به ثمربخشی آن دل باخته است حد و مرز مشخص می‌کند، احساس گناه می‌نماید. روشنفکر، همواره تصور کرده است که باید هدف‌های خود را از خاطره‌های اروپا بجوید، و وقتی با مواضع صریح غیر عادلانه همچون ماجرای نگار و نازنین مواجه می‌شود، از فرط خودناباوری و ترس از عقب افتادن از قافله توسعه، می‌کوشد همه را متقاعد کند که این مورد استثناست، یا بدتر، می‌کوشد ما را مقصر این بی‌عدالتی آشکار بداند. باور من این است که ماجرای نگار و نازنین، ماجرای تازه‌ای نیست، و آن چه همچون گذشته باید نگران آن بود، روشنفکری و روحیه قشر متوسط شهری تحت نفوذ اوست که انسجام را از واکنش یکپارچه ما به این بی‌عدالتی‌های متداول در جهان زشت امروز، از ریخت می‌اندازد.
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.