ژان ژاک روسو در «قرارداد اجتماعی»
• انتقال زندگی بشر از وضع طبیعی به وضع مدنی، موجب دگرگونی بزرگی در او میشود: این تحول سبب میگردد که در رفتار وی، عدالت جانشین غریزه شود و اعمال او برخلاف گذشته، بر طبق موازین اخلاق صورت گیرد. آنگاه است که شهوات کنار میرود و جای خود را به حق میدهد و انسان به جای آنکه زیر تأثیر هوی و هوس جسمانی باشد به ندای تکلیف گوش فرا میدهد؛ او که در گذشته، فقط به منافع خود پایبند بود، اکنون لازم میبیند که بر طبق اصول دیگری عمل کند و پیش از آنکه به دنبال تمایلات نفسانی خود رود با عقل مشورت کند.
• هر چند که انسان در این وضع [تازه] از بسیاری از مزایای طبیعی محروم شود، ولی در عوض مزایای با ارزش دیگری به دست میآورد، استعدادهای ذهنی او به کار میافتد و پرورش مییابد، دامنه افکارش وسیع میشود، احساسات و عواطفش والا میگردد و روح او به مرتبتی ارتقاء مییابد، که اگر برخی رذالتها گاه این وضع تازه را به وضعی پستتر از وضع طبیعی تبدیل نمیکرد، میبایست همواره لحظه فرخندهای را که در آن از وضع آغازین خود جدا شد و از حال حیوانی بی شعور و محدود به مقام انسانی عاقل و هوشیار درآمد، سپاس گوید.
• حال، بهتر است امتیازاتی را که انسان از این دگرگونی احوال به دست میآورد و از دست میدهد، به صورتی بیان کنیم که مقایسه آنها آسانتر باشد؛ آنچه انسان با عقد قرارداد اجتماعی از دست میدهد، آزادی طبیعی و حق نامحدودیست بر هر آنچه میتواند به دست آورد و نگاه دارد. و آنچه به وسیله قرارداد کسب میکند، آزادی مدنی و حق مالکیت همۀ چیزهایی است که در تصرف اوست. برای آنکه به ماهیت اصلی این داد و ستد پی ببریم، لازم است که از طرفی (1) میان آزادی طبیعی که حدود آن فقط به وسیله قدرت فرد تعیین میشود، و آزادی مدنی که به وسیله اراده همگانی محدود میگردد، و از طرف دیگر، (2) میان تصرفی که بر اثر زور حاصل میشود، با حق نخستین متصرف و حق مالکیت که مجوز آن یک سند قطعی است، قائل به تمایز شویم.
• و نیز، میتوانیم به آن چیزهایی که قبلاً ذکر کردهایم، آزادی اخلاقی (moral liberty) را هم- به عنوان یکی دیگر از مزایایی که وضع مدنی برای انسان فراهم میآورد- اضافه کنیم. آزادی اخلاقی، انسان را بواقع، صاحب اختیار خود میکند، زیرا کسی که زیر فرمان شهوات و خواستهای نفسانی خویش باشد به نوعی بنده است، ولی پیروی از قانونی که انسان خود برای خویشتن وضع کرده، آزادی [واقعی] است. در این باره بحث ما به درازا کشید و باید بگوییم که تحلیل مفهوم فلسفی کلمه «آزادی» خارج از موضوع تحقیق کنونی ماست. ...
• ...این...درست نیست که بگوییم افراد بعد از عقد قرارداد، حقیقتاً از چیزی صرف نظر میکنند... [زیرا نه تنها چیزی را از دست نمیدهند،] بلکه وضع زندگی آنها بسیار از وضع گذشتهشان بهتر میشود. آنان به جای آنکه از موهبتی محروم شوند، داد و ستدی پرسود میکنند، بدین معنی که زندگی متزلزل و نامعلوم خود را با یک زندگی راحتتر و مطمئنتر سودا میکنند، به جای انجام لجام گسیختگی طبیعتشان آزادی حقیقی به دست میآورند، آن قدرتی که میتوانستند به وسیله آن به دیگران آسیب رسانند با ایمنی زندگیشان مبادله میکنند؛ و در برابر از دست دادن نیروی فردیشان (که ممکن بود مغلوب قدرت دیگران شود) از حقی برخوردار میگردند که در پرتو اتحاد اجتماعی، تسخیر ناشدنی میشود.
مآخذ:...