دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ در پنجمین دور از انتخابات شورایاریهای تهران، دوازده هزار و سیصد نفر ثبت نام کردند که ۹۸ نفر از آنان رد صلاحیت، و نهایتاً، ۱۲۲۰۲ نفر به رأی گذاشته شدند که به طور متوسط به ازای هر نفر، ۴۰ رأی ثبت گردید، و تنها دو نفر از برگزیدگان، بالای ۱۴۰۰ عدد رأی داشتهاند. نهایتاً در جریان این انتخابات بسیار نحیفو ضعیف، تقریباً از هر سه داوطلب، یک نفر به عنوان عضو اصلی یا علیالبدل، به شورایاری راه یافته است! آشکار است که وجود و حضور این دوره از شورایاریها، همچون چهار دوره پیشین، از جانب شهروندان حتی احساس هم نخواهند شد. چرا چنین است؟ چرا پس از پنج دوره چنین است؟
▬ واقعیت آن است که نهاد شورایاریها، آنچنان در انزوای روشنفکری طراحی گردیده که مردم دقیقاً نمیدانند که به چه کار میآید. نبود هماهنگی میان فراست تاریخی مردم از یک سوی، و معماری شورایاریها از سوی دیگر، این نتیجه را به بار آورده است؛ حاصل آنکه در انتخاباتی که منجر به ایجاد نهادی نامشخص میشود شرکت نمیکنند. در واقع، از سویی، شورایاریها، ابتدا به عنوان یک نهاد فنی برای پیشبرد مدیریت محلی بر مبنای ارتباط مداوم با مردم و بازخورد هموارهی تبعات اعمال ایجاد شده است، اما، در واقع، خود سازمان شورایاریها از همان آغاز، پیشبرد برنامههای سیاسی مدرنیستی روشنفکران اصلاحات را هدف خود قرار داده بود و بدین ترتیب از انتقال شرایط محلی به عرصهی تصمیمات سیاسی عاجز ماند، و همچنان هم به دلیل نهادسازی نادرست، ناتوان و عقیم مانده است.
▬ بیگانگی طراحی شورایاریها با تجربه تاریخی مردم، نظارت بر عملکرد شورایاریها را نیز با چالش مواجه کرده است. مردمی که از وظایف شورایاریها اطلاع نداشته باشند، طبعاً نمیتوانند توقعات و انتظارت خود از آنها را به درستی اعلام نمایند یا اینکه آنها را مورد سؤال قرار دهند، پس بیگانگی و غریبگی نسبت به موضوع نشان میدهند. در برنامهریزیهای سازمانی شورایاریها هیچ نوع ارتباط ارگانیک روشن و به لحاظ فرهنگی مطالعهشدهای میان شورایاریها و مردم در نظر گرفته نشده است و از این روست که پس از مدت مدید از آغاز به کار شورایاریها، رابطهی مناسبی میان آگاهیهای ارزشی هنجاری مردم و اهداف طراحان پروژهی شورایاریها ایجاد نشده است.
▬ ابهام در پروژهی شورایاریها، علاوه بر مردم به عنوان مخاطبان، حتی، میان منتخبان شورایاریها، اعضای شوراها و شهرداریها نیز ابهام ایجاد کرده است. عدم اشراف و آگاهی لازم اعضای شورایاریها سبب ورود اعضا به حوزههایی میشود که ارتباط چندانی با آنها ندارد یا نسق پیچیدهای برای خود دارد؛ این سوء تفاهم باعث شده است که از یک طرف اعضای شورایاریها توقع افزون از نظارت داشته باشند و از طرف دیگر، پذیرش تصمیمات شورایاریها و نظارت آنان برای شهرداران نواحی و محلات سنگین و سخت باشد. در همین حال، نبود فرآیندهای محلی و رابطهی سازمانی نمایندگان شورایاری با مردم، آنها را به افراد بدون قدرتی بدل کرده است که شدیداً مقهور و تحت سیطرهی شهرداری و مقامات اجرایی قرار میگیرند.
▬ منطقاً از دیدگاه همین رأیدهندگان معدود، شورایاریها برای پیشبرد برنامههای عمرانی، و سایر امور رفاهی تشکیل میشوند و این حوزهی عملکرد بسیار وسیع، احتمال بروز ابهام و تعارض در رابطه با سایر نهادها را افزایش میدهد. انتظار رأی دهندگان از شورایاریها این است که اعضای آن بتوانند از نظر فنی شهرداریها را هدایت کنند. اعمال چنین هدایتی نیز زمانی میسر است که اعضای شورایاریها کمی تا قسمتی متخصص باشند یا دست کم سهمی از تعداد اعضای شورایاریها، الزاماً به متخصصین اختصاص یابد.
▬ اصولاً در ماههای اول فعالیت شورایاریها و تا زمانی که منتخبان دریابند که جایگاه قانونی مشخصی ندارند، یک وضعیت بیهنجاری شکل میگیرد که هر دو طرف باید یکدیگر را تحمل کنند، و درست در چنین فضایی است که امکان سوء استفاده و برخوردها به وجود میآید. در مورد رابطه با سایر بخشهای حکومتی نیز وضعیت بیهنجاری مذکور وجود دارد، و در مجموع، نهاد شورایاریها نه تنها موجب تحکیم فرهنگ شورایی نمیشود، بلکه مردم را از ثمربخش بودن شوراها سرخورده میکند. تجربه چهار دورهی شورایاریها برای مجموعهی قانونگذار کشور، یک نقطه را نسبت به سایر موضوعات نظام شورایی، بارز و پررنگ کرده است که آن، طراحی ناصحیح حدود وظایف و اختیارات شورایاریهاست.
▬ برای اصلاح چالشهای فراروی پروژهی شورایاریها دو اقدام ضروری است؛ یکی تجدید ساختار شورایاریها و تبدیل آنها به سازمانهای محلی واقعی و قانونی، و دوم، استفاده از الگوهای سنتی مربوط به هر منطقه برای تقویت سازمانهای محلی موجود و تبدیل آنها به یک سازمان تأثیرگذارتر در ساختارهای مرکزی حکومت. فرهنگ و زیست مدنی دیرپا در موطن ما، بهرهمند از الگوهای بومی مشارکت در مساجد، هیأتهای دینی، بقاع متبرکه، اصناف و ... است که بهترین چهارچوبها را برای مشارکت مردم در امور محلی میسازند، و کارآیی خود را در مقاطع مختلف تاریخ کشور نشان دادهاند. لازمه اقبال و بهرهمندی از این الگوهای مجرب مشارکت محلی، فاصله گرفتن طراحان، از دگمهای روشنفکری است، که بعید است از بوروکراتهای فعلی کارگزار و اصلاحطلب برآید.
مأخذ:صبحنو
هو العلیم