دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ مانوئل اولیون کستلز، یکی از دانه درشتهای دانش در جهان امروز محسوب میشود، و عضو هیأت علمی دهها دانشگاه معتبر جهان است؛ ادعای او این است که ریشه اصلی رکود فراگیر فعلی در اقتصاد اغلب کشورهای جهان، تکنولوژی دیجیتال است. هر رایانه در اغلب مشاغل، جای چند ده انسان «دقیق» و «وظیفه شناس» و «خستگی ناپذیر» و «با دستمزد بسیار کم» را گرفته است. یک رایانه، همه این مزیتها را با هم دارد، و کارفرمایان و کارآفرینان، همواره علاقهمند هستند که ماشینها را جایگزین انسانهایی که اغلب این مزیتها را ندارند، کنند.
▬ تقریباً، ۶۰ سال پیش، در سال ۱۹۵۵، درست بعد از آن که کارخانه اتومبیلسازی جنرال موتورز یک ماشین را جایگزین شماری کارگر خط تولید کرد، والتر روتور، رئیس اتحادیه کارگران خودروسازی ایالات متحده این سؤال مهم را مطرح کرد که با این روند چه کسی اتومبیلهای جنرال موتورز را خواهد خرید، وقتی تولید به قیمت بیکار شدن کارگران است؟ این، اصل ماهیت اقتصاد فوردیستی است: کارگران نیاز به دستمزد مناسبی دارند تا به درستی نقش خود را به عنوان مصرفکنندگان محصولات تولیدی که از کارخانههای که در آن کار میکنند را ایفا نمایند. به این معنا، اتوماسیون بیش از حد، باعث تخریب شخصیت کارگر / مصرفکننده در ساختار وابسته به فوردیسم میگردد.
▬ تحلیلگران مختلف، نگرانی خود را در مورد ماهیت ضد اشتغال تکنولوژی دیجیتال ابراز کردهاند؛ از همه مهمتر، استنلی آرونوویتز در کتاب مهم «آتیۀ بدون اشتغال»، همچنین، اریک برینژالفسن و اندرو مکآفی در کتاب ”نژاد علیه ماشین“، و مارتین فورد در کتاب «اتوماسیون، شتاب گرفتن تکنولوژی و اقتصاد آینده». به زعم آنها، هدفگذاری خلق هر تکنولوژی دیجیتال، جایگزین آدم شدن است و این، تا آنجا که به اشتغال مربوط است، به مفهوم حذف پرداخت دستمزد خواهد بود.
▬ در دهه ۱۹۹۰ گمان میشد که تکنولوژی، به موازات حذف فرصتهای شغلی مرسوم و قدیمی، فرصتهای شغلی خاص خود را پایهگذاری میکند و در دهه ۱۹۹۰، این گمان قدری درست هم بود. کشورهای پیشرو تکنولوژی دیجیتال بعد از چند دهه افت اشتغال، در دهه ۱۹۹۰ قدری اشتغال از دست رفته را به اتکاء تکنولوژیهای پیشرفته جبران کردند؛ ژاپن، ۴ درصد، ایالات متحده ۱.۵ درصد. ولی در همان زمان، اتحادیه اروپا اصلاً وضع خوبی نداشت. این وضعیت در مورد ژاپن و ایالات متحده نیز پایدار نماند. عمده مشاغلی که از دست رفت، مربوط به بخش کشاورزی بود، که فرصتهای شغلی انبوهی در آن نابود شد. کشاورزان بیکار شده عمدتاً به بخش خدمات در حاشیه شهرها مهاجرت میکنند. این، سرنوشت کارگران بخش صنعت هم هست. کلید فهم ماجرا هم این است: این که به قول مانوئل کستلز در «ظهور جامعه شبکهای»، تقاضا با افزایش بهرهوری نیروی کار ماشینها جبران میشود و چیزی برای عرضه اشتغال انسانی باقی نمیماند.
▬ گمانها بر این بود که بروزرسانی سطح آموزش و پرورش و مهارتهای نیروی کار، میتواند شرایط را برای ایجاد اشتغال در بخش فناوری جایگزین مشاغل از دست رفته کند، ولی از یک طرف، (۱) همان طور که تحلیلگر اقتصادی بینالملل ها-ژون چانگ با فراست و در کتاب الهامبخش «۲۳ چیزی که درباره سرمایهداری به شما نمیگویند» بیان داشته است، آموزش و مهارتآموزی تنها تا حد معینی میتواند موجب بهبود وضع اشتغال شود؛ از طرف دیگر، (۲) واقع آن است که اگر مطابق قواعد کلاسیک اقتصاد، هدف از اشتغال، خلق ثروت ملل باشد، باید تناسبی وجود داشته باشد میان بلوغ فرهنگی و تاریخی ملل از یک سوی، و ثروت ایشان در سوی دیگر؛ و به نظر میرسد که مسیر فعالیتهای انسانی از اشتغال به سمت خلاقیت و فراغت رو به چرخش دارد و ماشینها جایگزین انسان در تولید ثروت خواهند بود. این را هم باید اضافه کرد که (۳) روند تقاضا به محدودههای زیستمحیطی خود برخورد کرده است، و بشر مجبور است که «جبراً» روند مهارگسیخته مصرف را که متجاوز از یک قرن است ادامه یافته، کنترل و مهار نماید، و این، ضرورت عرضه بیشتر را به چالش میطلبد. بنا به این دلایل سه گانه، به نظر میرسد که به قول استنلی آرونوویتز ما آیندهای کم و بیش «بدون اشتغال» خواهیم داشت (توأم با اقتباسهای آزاد از استنلی آرونوویتز و آدریان آتیک).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم